لبخندها
لبخندها روایت واقعی و مستند از زندگی رینا تلگمایر داستاننویس و تصویرگر کتاب است. او تقریبا موبهمو اتفاقاتی را که دربارهی دندانش میافتد برای ما با تصویر بازگو میکند. رینا از روزی میگوید که قبل از به زمین خوردنش مجبور میشود برای ارتودنسی به دندانپزشکی برود، اما خبر ندارد که چند روز بعد باید به خاطر شکستن دندان قید ارتودنسی را بزند و وارد مرحلهای شود که شب و روز به خاطر دردش خواب به چشمانش نیاید. هرچند درد برای رینا در برابر تغییر قیافهای که داده، هیچ است. دو دندان جلویش از بین رفته و دوست ندارد با کسی صحبت کند یا به کسی «لبخند» بزند. دوستانش سعی میکنند در مواقعی حامی او باشد، اما در میان آنها کسانی هم هستند که به قیافهی جدید رینا میخندند و او را خونآشام صدا میزنند. روند ترمیم دندانهای رینا هم خیلی خوب پیش نمیرود.
او مجبور میشود بعد از چند بار دستکاری، دندانهایش را هم ارتودنسی کند. حالا او علاوه بر دندانهای عجیب سیمهایی را هم باید به دندانش وصل کند. و بدتر از آن فرارسیدن زمان بلوغش با جوشهای ریز و درشتی است که باعث میشود بیشتر از قبل از صورتش نا امید شود. یکی از دردهای نوجوانی پذیرش چهرهی در حال تغییر است. رینا علاوه بر اینکه با دندانش و تغییراتی که در دهانش اتفاق میافتد مشکل دارد، درگیر نوجوانی و روحیات و خلقیات آن دوره هم هست. بعضیها به لباسهای بچهگانهاش گیر میدهند، بعضیها به سوراخ نبودن گوشش. حتی فعالیتها و ارتباط با دوستانش هم تحت تاثیر نوجوانی است. نقطهی عطف این کتاب همین صحبت از نوجوانی و روایت واقعی از زندگی و دغدغهی نوجوانهاست. وقتی رینا به دبیرستان جدید میرود، دلش میخواهد با دوستان قدیمیاش ارتباط داشته باشد و از این میترسد که با یکی از دوستان صمیمیاش در یک مدرسه نیست. اضطراب همراهی کردن با آدمهایی که نمیشناسد و کنترل شدن یا نشدن آن، یکی از مواردی است که تلگمایر به خوبی به تصویر کشیده است. دوستان رینا درکی از مشکلات او ندارند و به همان روند بچگی به تمسخر او میپردازند. این روند باعث میشود او از دوستهای قدیمیاش دور شود.
رینا تلگمایر در کتابهایش قصهی واقعی بچههای معمولی با زندگیهای معمولی را تعریف میکند. همان ماجراهای عادی که در زندگی هر نوجوانی ممکن است اتفاق بیفتد. او در «لبخندها» ماجرای مراجعه مکررش به دندانپزشکی و ارتودنسی دندانهایش را تعریف میکند و در کتاب «خواهرها» خاطرات قهر و آشتیهای خودش با خواهرش را نوشته و تصویرسازی کرده است. نشر اطراف سال گذشته این دو کتاب را منتشر کرد که با استقبال خوب کودکان و نوجوانان و کارشناسان کتاب کودک روبهرو شد و با دریافت چهار لاکپشت در لیست کتابهای لاکپشت پرنده قرار گرفت. چاپ سوم این کتابها با طرح جلد متفاوتی منتشر شده است.
تلگمایر خاطراتش را خیلی دقیق تعریف میکند. لباس و مدل موی همکلاسیها و ظاهر اتاق خانه و کلاس و دیوارهای مدرسهاش را با دقت و ریز به ریز روی کاغذ میآورد. طراحیهای او ساده است اما با مهارت کشیده شده. جملهها راحت خوانده میشوند. رنگهای گرم و صداهای مخصوص کمیکها به تصویرها انرژی میدهند. آدمها شبیه کسانیاند که در آثار خندهدار میبینیم. شهر و خیابانها خیلی خوب نقاشی شدهاند. از همه مهمتر اینکه این تصویرها درد و غم و لذت و شادی تلگمایر در داستان را به خوبی نشان میدهد. تصویرسازیهای این کتاب میتواند الهامبخش کودکانی باشد که دوست دارند خاطراتشان را به شکل مصور ثبت کنند.
از کلاس ششم که دندانهایم را خرد کردم، همیشه داشتم برای همه تعریف میکردم که ماجرا از چه قرار بوده است. این ماجرا پر از پیچوتابهای عجیب و غریب است و اکثر اوقات باید میگفتم «حالا صبر کن، بدتر هم میشه!» بالاخره به این نتیجه رسیدم که واقعاً باید همهاش را بنویسم. چند سالی بود که داستانهای طنز کوتاه مینوشتم ولی ماجرای دندانم به نظر گزینهی خوبی برای یک داستان روایی طنز طولانیتر میآمد.
تازه وقتی داستان را مینوشتم و میکشیدم، توانستم خاطراتم را مرور کنم و به بعضی از تجربههای تلخترم بخندم. ماجراهایی که با دندانم داشتم، اصلًا خوشایند نبودند ولی زنده ماندم تا ماجرا را تعریف کنم و بعد از آن آدم قویتری شدم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.