قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار
درباره نویسنده مارک کوکیس:
مارک کوکیس نویسنده کتاب قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار، مارک کوکیس (متولد 1973) دانشجوی دکترای تاریخ آمریکا و روابط بین الملل در دانشگاه بوستون است. کوکیس قبل از تحصیل در مقطع دکترا، به مدت یک دهه به عنوان خبرنگار کار کرد، از جمله سه سال به عنوان خبرنگار مجله تایم در عراق.
درباره کتاب قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار:
با شبیخون شختهی آذرماه سراسر دشتهای لخت مزارشریف تا قندوز یکپارچه شولای برف میپوشد. “سقف آسمان کوتاه” میشود. زمین و زمان یخ میزند. و مهر و ماه منجمد میشود در زمهریر آذرِ مزار. چنانکه پنداری جهان در این پهنهی هستی از حرکت باز مانده است. تنها خیزش باد و بوران است که برف پوک را به صورت عابران ره گمکردهیی میکوبد که اگر طعمهی حلقهی گرگها نشوند، باری بیابان مه گرفتهی مزار، مزارشان میشود. و آب، خود اگر آبی یافته آید در کوزهی پنهان کاروانی، همچون تیغ آختهیی میبُرد. جهنمِ سرد است بیابان مزار. و تا قندوز، تا چشم میچرخد سوز سرما است که میگردد و استخوان میترکاند. خشک و بُرّا….
قسمتی از کتاب قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار:
… و آب سرد تمام حفرههای زیرزمین ساختمان صورتی را فرا گرفته بود. آبی سرد که اگر جریان نداشت به پلک بر هم زدنی یخ میبست. لحظه به لحظه بر ارتفاع آب افزوده میشد. سوراخ سنبهیی نمانده بود که آب نگرفته باشد. همینکه سربازان ژنرال دوستم زیرزمین را به فشار آب بسته بودند، نعرهی مسلسلها خاموش شده بود.
تک و توک، هر از گاهی نفیر گلولهیی شنیده میشد و بانگ بریدهی سربازی. آب همهی روزنههای زیرزمین را کور کرده بود. هوایی برای نفس کشیدن نمانده بود. آنچه مانده بود به بوی سوختن گوشت آدمیزاد و گازوییل و قیر و باروت و جسدهای برآماسیده و خون و مدفوع و ادرار آمیخته بود. روز قبل ایادی ژنرال پس از شلیک چند آرپیجی و پرتاب پیدرپی نارنجک، بشکهی قیر و گازوییل به حیاط قلعه ریخته بودند و از سوراخ هواکشها، دهها سطل نفت و بنزین روانهی زیرزمین کرده بودند.
دستهیی از اسیران بهخصوص زخمیهایی که دستکم یک پای خود را از دست داده و قادر به فرار نبودند، آغشتهی نفت و قیر و بنزین شده بودند و با نخستین جرقههای آتش، سوخته و جزغاله شده بودند. چند نفر از سوختهها ، هنوز زنده بودند و زوزه میکشیدند که آب سرد تمام زیرزمین را فرا گرفت. روز هفتم مقاومت بود که زیرزمین به آب بسته شد. در تمام این هفت روز، جسدهای تکهپاره شدهی بیش از دویست جنگجوی طالبان روی هم، تلانبار شده بود و بوگرفته بود و ورم کرده بود. دست و پا و کلهی لهیدهی آدمیزاد بود که تمام کف زیرزمین را انباشته بود و با گند ادرار و مدفوع و استفراغ و خونابهی به قیر و گازوییل آمیختهی اسیران مقتول به سطح آب آمده بود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.