سبد خرید

قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار

ناشر : نگاهدسته: ,
موجودی: موجود در انبار

90,000 تومان

هوا سرد و خشک و سوزان بود. ستون کانتینرهای اسیران پشت دروازه‏ی زندان صف کشیده بودند و منتظر باز شدن درهای آهنی زنگ‌زده بودند. تقریباً صدای ناله‌ی زندانیان خاموش شده بود. اسیران به شکل شوم و شگفت‌انگیزی ساکت شده بودند. دو سرباز مسلح به کلاشینکف به اولین کانتینر نزدیک شدند و به محض اینکه در آن را گشودند، جسدهای جنگجویان طالبان مثل ماهی‌‏های مرده بیرون ریخت. لباس‌های اسیران پاره و خیس و خونی بود.

تعداد:
مقایسه



قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار

درباره نویسنده مارک کوکیس:

مارک کوکیس نویسنده کتاب قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار، مارک کوکیس (متولد 1973) دانشجوی دکترای تاریخ آمریکا و روابط بین الملل در دانشگاه بوستون است. کوکیس قبل از تحصیل در مقطع دکترا، به مدت یک دهه به عنوان خبرنگار کار کرد، از جمله سه سال به عنوان خبرنگار مجله تایم در عراق.

درباره کتاب قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار:

با شبیخون شخته‌ی آذرماه سراسر دشت‏های لخت مزارشریف تا قندوز یکپارچه شولای برف می‏پوشد. “سقف آسمان کوتاه” می‏شود. زمین و زمان یخ می‏زند. و مهر و ماه منجمد می‏شود در زمهریر آذرِ مزار. چنان‏که پنداری جهان در این پهنه‏‌ی هستی از حرکت باز مانده است. تنها خیزش باد و بوران است که برف پوک را به صورت عابران ره گم‌کرده‌یی می‏کوبد که اگر طعمه‌‏ی حلقه‌ی گرگ‏ها نشوند، باری بیابان مه گرفته‌‏ی مزار، مزارشان می‏شود. و آب، خود اگر آبی یافته آید در کوزه‌‏ی پنهان کاروانی، همچون تیغ آخته‏ی‌ی می‏بُرد. جهنمِ سرد است بیابان مزار. و تا قندوز، تا چشم می‏چرخد سوز سرما است که می‏گردد و استخوان می‏ترکاند. خشک و بُرّا….

قسمتی از کتاب قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار:

… و آب سرد تمام حفره‌‏های زیرزمین ساختمان صورتی را فرا گرفته بود. آبی سرد که اگر جریان نداشت به پلک بر هم زدنی یخ می‌‏بست. لحظه به لحظه بر ارتفاع آب افزوده می‌‏شد. سوراخ سنبه‌یی نمانده بود که آب نگرفته باشد. همین‌که سربازان ژنرال دوستم زیرزمین را به فشار آب بسته بودند، نعره‌ی مسلسل‌ها خاموش شده بود.

تک و توک، هر از گاهی نفیر گلوله‌یی شنیده می‌‏شد و بانگ بریده‌‏ی سربازی. آب همه‌ی روزنه‌های زیرزمین را کور کرده بود. هوایی برای نفس کشیدن نمانده بود. آنچه مانده بود به بوی سوختن گوشت آدمیزاد و گازوییل و قیر و باروت و جسدهای برآماسیده و خون و مدفوع و ادرار آمیخته بود. روز قبل ایادی ژنرال پس از شلیک چند آرپی‏جی و پرتاب پی‏در‏پی نارنجک، بشکه‌ی‏ قیر و گازوییل به حیاط قلعه ریخته بودند و از سوراخ‏ هواکش‏ها، ده‌ها سطل نفت و بنزین روانه‌ی زیرزمین کرده بودند.

دسته‌یی از اسیران به‌خصوص زخمی‌‏هایی که دست‏کم یک پای خود را از دست داده و قادر به فرار نبودند، آغشته‌ی نفت و قیر و بنزین شده بودند و با نخستین جرقه‌‏های آتش، سوخته و جزغاله شده بودند. چند نفر از سوخته‌‏ها ، هنوز زنده بودند و زوزه می‌کشیدند که آب سرد تمام زیرزمین را فرا گرفت. روز هفتم مقاومت بود که زیرزمین به آب بسته شد. در تمام این هفت روز، جسدهای تکه‌پاره شده‌‏ی بیش از دویست جنگجوی طالبان روی هم، تل‏انبار شده بود و بوگرفته بود و ورم کرده بود. دست و پا و کله‌ی لهیده‌ی آدمیزاد بود که تمام کف زیرزمین را انباشته بود و با گند ادرار و مدفوع و استفراغ و خونابه‌ی به قیر و گازوییل آمیخته‌ی اسیران مقتول به سطح آب آمده بود…

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

, ,

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

344

زبان

موضوع

شابک

9786003768321

وزن

358

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...