قرن شوروی
درباره نویسنده موشه لووین:
موشه لووین (Moshe Lewin) نویسنده کتاب قرن شوروی، متولد 1921 و درگذشته به سال 2010، مورّخ و روزنامهنگار لهستانی بود. لووین از چهرههای شاخص مکتب مطالعات شوروی بود و در زمینۀ تاریخ شوروی تخصص داشت. او در زمان حملۀ آلمان نازی به لهستان، کشور خود را ترک کرد و به روسیۀ شوروی رفت. مدتی در شوروی کارگر مزرعۀ اشتراکی بود و مدتی هم در یک کارخانه مشغول به کار شد. او همچنین در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان سرباز در ارتش شوروی خدمت کرد.
او به تدریس و پژوهش در دانشگاههای معتبر انگلستان و آمریکا پرداخت و به عنوان استاد ممتاز از دانشگاه پنسیلوانیا بازنشسته شد. او طی سالها کار پژوهشی و دانشگاهی، چندین کتاب دربارهٔ جوانب گوناگون تاریخ شوروی تألیف کرد که ازجمله شامل آثاری دربارهٔ لنین، استالین، بوخارین، گورباچف و سیر تکوین نظام شوروی و وجوه گوناگون آن میشود. کتاب قرن شوروی جمعبندی لووین از پنج دهه مطالعه دربارهٔ این کشور در قرن بیستم با استناد به مدارک آرشیوی جدید است. لووین در فرانسه درگذشت.
درباره کتاب قرن شوروی:
این اثر نظام شوروی را از آغاز حکمرانی استالین تا پایان کار گورباچف بررسی میکند. نویسنده بر آن است که پژوهشهای تاریخی دربارهٔ شوروی گرفتار دو خطای مکررند: دیدگاه «جنگ سردی» (که آن را یک ایدئولوژی با نقاب پژوهشی میخوانَد) و «استالینی کردن» یا استالینی دیدن سراسر تاریخ و کل پدیدهٔ شوروی (به مثابهٔ یک گولاگ/زندان بزرگ). هر دوی این دیدگاهها تصویری غیرواقعی و معوج از تاریخ شوروی ترسیم میکنند.
موشه لووین در کتاب «قرن شوروی» رویکردی متفاوت با رویکردهای معمول مورّخان غربی را در روایت تاریخ شوروی اتخاذ کرده و دورههای مختلف این تاریخ را نه از منظرِ ایدئولوژی ضدکمونیستی، بلکه در پسزمینۀ تاریخی آن دورهها و نیز در چشمانداز تاریخیِ مرتبط با تمامی دوران حاکمیت شوروی مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.
لووین کتاب خود را با مقدمهای در باب دوران استالین آغاز میکند و این پرسش را پیش میکشد که آیا آنچه استالینیسم خوانده میشود و آنچه در دوران استالین در روسیه روی داد برآمده از شخصیت و اعمال فردی خود استالین بود یا استالین خود محصول شرایطی تاریخی بوده است.
قسمتی از کتاب قرن شوروی:
برای استالین کسب قدرت شخصی مطمئنترین راه برای واداشتن دیگران به اطاعت از خود بود. او با وجود داشتن مقامی بالا (با تشکیل دفتر سیاسی حزب در ۱۹۱۹ عضو آن شد)، تحت الشعاع نه تنها لنین و تروتسکی – دو رهبر بلندمرتبه حزب – بلکه گروه هفت نفره دیگرانی قرار داشت که نمیدانستند – و فکرش را هم نمیکردند – که روزی باید کاملا تسليم او شوند. استالین باید این پایین مرتبگی نسبی خود را از راه به کارگیری خیال پردازی درباره عظمت خویش، و قائل شدن نقشی برای خود بسیار بزرگ تر از آنچه عملا ایفا کرده بود، جبران می کرد.
او با گرد آوردن گروه رو به افزایشی از دستیاران و بله قربان گویان بیاهمیت به دور خود، مانند شیلوف یا بودنی، به مقصود خود رسید؛ همچنین: آرژونیکیدزه توانمندتر ولی باز هم زمخت؛ میکویان پر مهارت ولی جوان؛ و کمی بعد هم، مولوتوف، که شاید در آغاز ناآگاهانه، اصلیترین حامی دیکتاتور و اسقف اعظم فرقه استالین شد.
در دوران جنگ داخلی – تجربهای که سهم چشمگیری در تصور استالین از شکل دولت جدید پدید آمده از خرابههای آن و چگونگی اداره آن ایفا کرد – به این خصوصیات یک شخصیت عميقا اقتدارگرا میدان داده شد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.