قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشه غرب
درباره نویسنده نیکلا گریمالدی:
سلین اسپکتور نویسنده کتاب قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشه غرب، استاد دانشکده فلسفه دانشگاه پاریس-سوربن، عضو افتخاری موسسه دانشگاهی فرانسه است. سلین اسپکتور از سال 2002 استاد فلسفه در دانشگاه بوردو مونتانه است. او اکنون استاد دانشگاه پاریس-سوربن میباشد.
درباره کتاب قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشه غرب:
در آغاز کتاب درباره ماهیت فلسفی قدرت، قدرت، کار و سلطه، قدرت و توانایی، قدرت و نیرومندی، مشروعیت، مفهوم حاکمیت، اقتدار و آزادی، استراتژی قدرت و کاربرد قدرت، بحث و بررسی میشود و سپس نظام مردم سالاری، تنها نظام مشروع معرفی میگردد.
قدرت حاکمیت از سوی مردم و برای مردم، قدرتی که حقوق اساسی شهروندان را به برکت استقلال قوه قضایی رعایت کند، مراقب تندروهای قدرت، به ویژه به وسیله یک سازمان عالی (شورای قانون اساسی یا عالی) باشد … به احزاب سیاسی گوناگون و به گفت و شنود سیاسی میدان دهد، و با انتخابات همگانی که تدریجا گسترده میشود از مشروعیت برخوردار باشد. اینهاست آنچه امروز در تایید مردم سالاری به مثابه تنها نظام مشروع بیان میشود.
نویسنده سپس موضوع شکلهای قدرت را در آرای افلاطون، ارسطو، سن اوگوستین، هابز، مارکس، کنت، آرنت و فوکو مطرح میسازد. مبحث بعدی کتاب “چه کسی فرمان میدهد؟ چه کسی باید فرمان دهد؟ “نام دارد که براساس آن، دیدگاههای افلاطون، ارسطو، روسو، منتسکیو، نیچه و لوفور بررسی میشود .
در بخش دیگر کتاب موضوع “چرا باید فرمان برد؟ ریشهها و هدفهای قدرت “بر پایه آرای سن پل، هابز، پاسکال، لاک، روسو، کانت و وبر مطرح گردیده است. “به کار بردن قدرت “مبحث پایانی کتاب است که آرای توماس داکن، بودن، ماکیاول، اسپینوزا، منتسکیو، هگل، توکویل و فوکو را در بر دارد.
قسمتی از کتاب قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشه غرب:
به این دلیل، در مورد بلندپایگان سیاسی نیز، هنگامی که قانون اساسی بر پایه برابری و همسانی شهروندان بنا شده باشد. آن شهروندان حق خود میدانند که به نوبت متصدی مقامها شوند. در زمانهای بسیار گذشته، چنانکه طبیعی است، درست آن میدانستند که یکی از بین همگان شغلهای سیاسی را عهده دار شود. و در برابر، دیگری از اموال او نگهداری کند. همانگونه که او حافظ منافع این یک در زمانی بوده که تصدی مقامی را داشته است. امروز برعکس، از آنجا که از اموال عمومی و نیز از قدرت مزایایی به دست میآید. همه میخواهند پیوسته حاکم باشند. گویی حکومت همیشه برای حاکمان، هرگونه بیماری داشته باشند، ضامن تندرستی است. شاید همین سبب میشود که هجوم برای اشغال مقامها پایانی نداشته باشد.
بنابراین آشکار است که تمام قوانین اساسی که خیر و صلاح همگان را هدف گرفتهاند. شکلهای درست متکی به عدالت به معنای مطلق آن اند. و برعکس آنهایی که هدفشان تنها منافع حاکمان است. ناعادلانه یعنی منحرف از قوانین اساسی درستاند. این گونه قوانین اساسی در واقع استبدادیاند. و اما دولتشهر، اجتماع انسانهای آزاد است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.