قتلهای آبرومندانه
درباره نویسنده ری بردبری:
ری بردبری (Ray Bradbury) با نام کامل ری داگلاس بردبری (۲۲ اوت ۱۹۲۰ – ۵ ژوئن ۲۰۱۲) شاعر آمریکایی و نویسنده گونههای (ژانر) فانتزی، وحشت و علمی-تخیلی است. بردبری را در ایران بیشتر بهخاطر اثر مشهورش، فارنهایت ۴۵۱، میشناسند. اثر معروف دیگر او حکایتهای مریخ است. از جمله نخستین افرادی به شمار میآید که جایزه استاد بزرگ را که انجمن نویسندگان علمیتخیلی امریکا به پاس یک عمر فعالیت موفقیتآمیز در زمینه داستاننویسی علمی-تخیلی اعطا میکرد، به دست آورد. کتابها و داستانهای کوتاه بردبری بارها بهصورت فیلم، نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی و صحنهای و کتابهای کمیک درآمدهاند.
درباره کتاب قتلهای آبرومندانه:
«مجموعهی پانوراما»به دنبال بهرهمندی آسان خوانندهی مشتاق از ادبیات جهان است. این مجموعه بهترین وخواندنیترینهای ادبیات جهان را در اختیار مخاطب قرار میدهد، درست مانند آنچه «مجموعۀ Folio٢€» در انتشارات گالیمار محقق ساخت: قرار دادن داستان یارمانهای کوتاه یا بخشهایی از رمانهای چند جلدی و گرانبها در دسترس همگان.
گروه انتشاراتی ققنوس هم پس ازبررسی اهداف مجموعه مذکور برآن شد که چنین امکانی را برای مخاطبان فارسی زبان فراهم کند. از این رو انتشارات گالیمار را از تصمیم خود مطلع ساخت.حال، انتشارات ققنوس، افزون برگرفتن اجازه انتشار آثار فرانسوی، قصد دارد آثار ارزشمند دیگری نیز به این مجموعه اضافه کند.
تا به حال از این مجموعه سرزمی نغریب، آزمایشدکتراُکس، پدرم،رستوراننقاشی،خواندندرتوالت، مسافرخانهسرخ و فلسفه زندگیزناشوییبه چاپ رسیده است که فِدِر یا شوهر متمول، گربه مادرم، ابریشمی گلبرجسته، بانو آمالیا، کودکی یک رئیس و مرگنامه به تازگی از این مجموعه منتشر شده است.
قسمتی از کتاب قتلهای آبرومندانه:
صورت رنگپریده سِر رابرت به بالا خیره شد و گفت: «بارون. لعنتی. بارون!» و سبیلهای خاکستریاش دور دهانش لرزیدند. او بیمار، شکننده و پیر بود. «پیکنیکمون خراب میشه!»
گفتم: «پیکنیک؟ قاتلمونم برای پذیرایی بهمون میپیونده؟»
سِر رابرت گفت: «دعا میکنم که بپیونده. آره. دعا میکنم که بپیونده.»
به زمینی مهگرفته قدم گذاشتیم، بعد نور کم خورشید، بعد جنگل، بعد بیشهای وسیع، تا این که وارد بخش ساکت جنگل شدیم، سکوتی که بر اثر شکل درهمتنیده درختان خیس و رویش خزههای سبز و چمنها روی سطوح ناصاف زمین شکل گرفته بود. بهار هنوز درختان لخت را کامل در بر نگرفته بود. خورشید چیزی شبیه دایرهای در قطب شمال، بیرون زده، سرد و نیمهجان بود.
بالاخره سر رابرت گفت: «همینجاست.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.