قاتل جنگل
درباره نویسنده بریژیت اوبر:
بریژیت اوبر (Brigitte Aubert) نویسنده کتاب قاتل جنگل، (زادهٔ ۱۷ مارس ۱۹۵۶) یک فیلمنامهنویس و نویسندهٔ داستانهای کارآگاهی اهل فرانسه است. وی همچنین در زمینهٔ تهیهٔ فیلمنامههای اقتباسی فعالیت میکند. او برنده جوایز متعددی از جمله جایزهی بزرگ ادبیات پلیسی سال 1997 شده است.
درباره کتاب قاتل جنگل:
کتاب قاتل جنگل، داستانی معمایی و سرشار از هول و ولا است که خواننده تا انتها با معما و تعلیق داستان همراه میشود. این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای پلیسی پیشنهاد میشود.
الیز دختر جوانی است که در یک حادثه تروریستی دچار معلولیت شده است. او روی صندلی چرخدار مینشیند و قدرت تکلم و بیناییاش را از دست داده است. یک روز که منتظر پرستارش است دختربچهای پیش او میآید و توضیح میدهد که یک قاتل کودکان را میکشد و برادر این دختر بچه را کشته است. الیز شروع میکند دنبال قاتل بگردد او ماجرا را پیگیری میکند و در این ماجرا پیش میرود.
قسمتی از کتاب قاتل جنگل:
– نه، نه، فقط ویژینی پرحرفی میکرد، امیدوارم باعث آزار خانم نشده باشد. در بین همه چیزهایی که مرا میرنجاند، این یکی واقعاً کمترین آنهاست. صدای پچ پچ ایوت را میشنوم. مجسم میکنم که او راجع به من اینگونه برایش تعریف میکند: “تصادفی وحشتناک داشته معلول و کور و لال شده، با این جوانی چقدر دردناک است بیچاره نامزدش هم مرده، امیدی به بهبودی نیست پزشکان امید ندارند که بهبود پیدا کند زندگی واقعا چقدر باید ظالم باشد.
ویرژینی در گوشم پچ پچ میکند:
ـ اگر تو شنبه بیایی، برایت ادامه ماجرا را تعریف خواهم کرد
ـ راه بیفت میخواهیم برویم! خداحافظی کن!
پدرش را مجسم میکنم که دست او را گرفته و با عجله برای رفتن، میکشد.
ایوت روی زانوهایم بستههای کوچک پلاستیک پر از چیزهای نوک تیز قرار داده و بعضی از آنها را از دستههای صندلی آویزان کرده. مثل روزهایی که به گردش میبرد، صحبت میکند. عادت کرده فقط خودش حرف بزند او به دکترم ریبد گفته که به عقیده او، من حرفهای او را درک میکنم و این واقعیت دارد. ریبد هم به او گفته که نباید توقع بیش از حد داشته باشد، چون صدمهای که به من وارد شده نه تنها امیدوارکننده نیست، بلکه خیلی هم ناامیدکننده است. تنها کسی که به بهبودی من امیدوار بوده متخصص اعصاب و روان بیمارستان پروفسور کمبره است، یک متخصص جراحی مغز است و باید ظرف سه ماه آینده دوباره مرا معاینه کند. گاهی فکر میکنم ممکن است او اقدام به یک عمل جراحی به عنوان آخرین شانس بکند. اما چگونه باید او را راضی به این کار کرد؟
ایوت بدون وقفه حرف میزند
ـ میدانید باز هم قیمت ماهی را گران کردهاند. باید میلیاردر باشیم تا بتوانیم به خوردن ماهی تازه ادامه دهیم میدانم که برایتان مسخره است. اما چه میشود کرد؟
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.