فلسفه برای مبارزان
درباره نویسنده آلن بدیو:
آلن بدیو (Alain Badiou) نویسنده کتاب فلسفه برای مبارزان،(زادهٔ ۱۷ ژانویه ۱۹۳۷) فیلسوف معاصر و چپگرای فرانسوی، نمایشنامهنویس، رماننویس، فعال سیاسی و استاد افتخاری بازنشسته در اکول نرمال سوپریور است. وی از اعضای حلقه آلتوسر بود و به عنوان یک فعال سیاسی در مبارزات برای آزادی الجزایر و جنبش می 68 شرکت داشت در ابتدا از اعضای حزب سوسیالیست های متحد در فرانسه بودو سپس حلقه مائوئیستی را تاسیس کردند که بعدها منحل شد. هم اکنون او به عنوان یک متفکر در جهت بازگشت کمونیسم فعالیت میکند.
درباره کتاب فلسفه برای مبارزان:
پیش از طرح روابط پارادوکسیکال فلسفه و سیاست مایلم چند پرسش ساده را درباره آینده خود فلسفه به بحث بگذارم. این کار را با رجوع به یکی از اساتیدم یعنی لویی آلتوسر آغاز میکنم. از دید آلتوسر زایش مارکسیسم یک موضوع ساده نیست. این زایش به دو انقلاب و دو رخداد فکری بزرگ وابسته بود. نخست یک رخداد علمی؛ چیزی که بهعنوان علم تاریخ توسط مارکس آفریده شد و نام آن «ماتریالیسم تاریخی» است. رخداد دوم که در اساس امری فلسفی بود توسط مارکس و تنی چند از متفکران بهمنزله گرایشی جدید در فلسفه خلق شد و «ماتریالیسم دیالکتیک» نام گرفت.
به تعبیری میتوان گفت برای روشنیبخشی و یاریدهی به تولد یک علم جدید فلسفه نوینی فراخوانده شد. همانگونه که فلسفه افلاطون با آغاز ریاضیات به صحنه آمد و فلسفه کانت با فیزیک نیوتنی. در این باره مشکلی وجود ندارد، اما در همین بستر میتوان درباره آینده فلسفه اشارات کوچکی کرد.
میتوانیم با این واقعیت بحث خویش را آغاز کنیم که آینده فلسفه اصولاً به خود آن و تاریخش وابسته نیست، بلکه به واقعیتهای جدیدی در برخی از حوزههای مشخص گره خورده است که ماهیتا بیواسطه فلسفی نیستند. بهویژه واقعیتهایی که به حوزه علم تعلق دارند، از قبیل ریاضیات برای افلاطون، دکارت و لایبنیتس؛ فیزیک برای کانت، وایتهد یا پوپر؛ تاریخ برای هگل و مارکس؛ و زیستشناسی برای نیچه، برگسون و یا دلوز. من کاملاً با این گزاره همراهم که فلسفه به قلمروهای معین غیرفلسفیای وابسته است که آنها را «شروط فلسفه» مینامم. فقط یادآوری کنم که نمیخواهم شروط فلسفه را صرفا به آفرینش یا تحولات علوم محدود کنم.
من مجموعه شروط بسیار وسیعتری را در نظر دارم که به چهار گونه مختلف تعلق دارند: بیشک علم و همچنین سیاست، هنر و عشق. بنابراین کارهای خود من برای مثال وابسته است به دریافتی جدید از امر نامتناهی و البته فرمهای نوین سیاست انقلابی، اشعار عالی مالارمه، رمبو، پسوآ، ماندلشتام و یا والاس استیونس، نمایشنامههای بکت و همچنین فیگورهای نوینی از عشق که در بستر روانکاوی ظهور پیدا کردهاند و نیز دگرگونی کامل همه پرسشهای مربوط به سکس و جنسیت.
قسمتی از کتاب فلسفه برای مبارزان:
ما یک فرم یگانه داریم و [به واقع] فرمی متغیر از این فرم یگانه. به همین جهت است که ما به روشنی می توانیم فلسفه و فیلسوفان را به رغم تفاوت های عظیم و تضادهای حادّشان بازشناسیم. کانت می گفت تاریخ فلسفه یک میدان جنگ است. او کاملاً حق داشت، اما باید افزود که همواره تکرار همان جنگ است و در همان میدان. یک ایماژ موسیقایی می تواند در این جا مفید واقع شود. تطورات فلسفه قالبی کلاسیک از تم و واریاسیون های موسیقی را در خود دارد. تکرارْ تم را به وجود می آورد و نوآوری مستمر واریاسیون ها را.
و همه این ها [ تنها ] پس از رخدادهای معین در سیاست، هنر، علم و عشق واقع می شوند؛ رخدادهایی که نیاز به یک واریاسیون جدید را، بر روی همان تم ثابت، می آفرینند. بدین سان حقیقتی در آن گزاره هگل نهفته است. به راستی که ما فیلسوفان کار خویش را شب هنگام انجام می دهیم، درست پس از سپری شدن روزِ صیرورتِ راستین یک حقیقت جدید.
من شعری بی نظیر از والاس استیونس را در این جا به یاد می آورم با عنوان « مردی با چیزی بر دوش » ــ که شبیه عنوان یک نقاشی است ــ و دریغا که تقدیر فلسفه و فیلسوفان نیز هست: «باید که افکارمان را تمام شب تاب آوریم/ تا آن وضوح پرفروغ در سرما آرام گیرد. » آری ما امیدواریم و باور داریم که یک روز « وضوح پرفروغ » بی تزلزل و استوار در سرمای ستاره گونِ شکل نهایی اش طلوع خواهد کرد. این آخرین مرحله فلسفه خواهد بود، ایده مطلق، آشکارشدن کامل. اما این مرحله اتفاق نمی افتد، برعکس، هنگامی که چیزی در طول روزِ حقایق زنده اتفاق می افتد، باید که کنش فلسفی را تکرار کنیم و یک واریاسیون جدید بیافرینیم.
بدین طریق آینده فلسفه ــ همانند گذشته آن ــ یک تکرار خلاقانه است. برای همیشه این مسئله ما خواهد بود که باید افکارمان را تا هر زمان که شب بپاید تاب آوریم.
در میان چنین اندیشه های شبانه ای، احتمالاً هیچ کدام به اندازه آن اندیشه هایی که با شرط امر سیاسی گره خورده اند ما را نگران نمی کنند. و دلیل این نگرانی نیز ساده است: سیاست خود تا حد بسیار زیادی در نوعی از شب تفکر به سر می برد، اما فیلسوف نمی تواند پا پس بکشد و اجازه دهد این موضع شبانه نتیجه قسمی شبِ حقایق انضمامی باشد. فیلسوف باید تلاش کند تا در فاصله ای بسیار بعید، حوالی افق، هر آن چه را روشنایی های تابناک اعلام می دارند تشخیص دهد. در این هنگام فیلسوف بیش از هر چیزی شبیه آن نگهبان در ابتدای نمایشنامه آگاممنون آیسخلوس است. شما همه این قطعه بی نظیر را می شناسید…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.