فقر فلسفه
مارکس در پاریس کارگران سوسیالیست را سازمان داد. او به یک کمونیست تبدیل شده بود، گرچه هنوز به طور فلسفی پیرو فوئرباخ بود. او همچنین در اوت ۱۸۴۴ روابط کاری خود را با انگلس، که از نظر سیاسی سریعتر از مارکس حرکت کرده بود، برقرار کرد. مارکس و انگلس نقد کمونیستی از فوئرباخ و سایر فیلسوفان آلمانی نوشتند که بعدها به صورت کتابی تحت عنوان «خانواده مقدس» منتشر شد. در این کتاب آنها از پرودن که در آن زمان با مارکس روابط دوستانهای داشت در مقابل دیگر آلمانیها دفاع کردند. مارکس در اوایل سال ۱۸۴۵ از پاریس اخراج شد و به بروکسل نقل مکان کرد. او و انگلس ابتدا نقد گسترده و ناتمامی از فلاسفه آلمانی (در کتاب ایدئولوژی آلمانی، که مارکس و انگلس بعد از آن از دید حکومتی بسیار نافرمان شده بودند)، نوشتند و سپس به سمت سیاست تغییر مسیر دادند. طبق اظهارنظر و نوشته مارکس «او و انگلس به نکتههای برجسته و مفاهیم تازه و سیاسی از کمونیسم در شکلی علمی دست یافته بودند که اغلب این دستاوردها در کتابی تحت عنوان «فقر فلسفه» که در زمستان ۴۷ – ۱۸۴۶ نوشته شده بود ارائه شد. «فقر فلسفه» نخستین متنی است که مارکس چشمانداز بالغ خود را در آن مطرح کرده است. متن «فقر فلسفه» متنی است که در آن او با هگل و كل اندیشه هگلیان پس از هگل تسویه حساب میکند. و در این متن است که او طبقه کارگر و نسخه دموکراتیک کمونیسم را به تصویر میکشد. این مسئله برای خوانندگان مدرن سختتر میشود، اما در آن زمان برای خوانندگان تعجبآور نبود، و مارکس این کار را از طریق انتقاد از پرودن انجام داد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.