فصل طوفانها مجموعه ویچر کتاب هشتم
آندری ساپکوفسکی ( زادهٔ ۲۱ ژوئن ۱۹۴۸) نویسنده اهل لهستان است. ژانر خیالپردازی سبک مورد علاقهٔ وی است و مجموعه کتابهای فانتزی-حماسی وی با نام ویچر که بر پایهٔ همین سبک است، از شهرت بسزایی برخوردار است. این مجموعه تاکنون به ۲۰ زبان دنیا ترجمه گردیدهاست. ساپکوفسکی دانشآموخته اقتصاد از کالج لودو است. تا پیش از روی آوردن به نوشتن کتاب، به عنوان نمایندهٔ ارشد فروش یک شرکت تجاری مشغول به کار گردید.
وی کار ادبی خود را در ابتدا به عنوان مترجم و به ویژه آثار علمی-تخیلی آغاز نمود. او میگوید که اولین داستان کوتاه خود را با عنوان ویچر. به عنوان یک تفنن و تنها برای ورود به مسابقهٔ داستانهای علمی-تخیلی مجلهٔ فانتزی لهستانی با نام فانتاستیکا نوشتهاست. در مصاحبهای جداگانه نیز وی اذعان داشت که هنوز یک بازاریاب است و از چگونگی کسب و کار و توانایی در فروش بیشتر، آگاهی دارد.
داستانی که وی نوشته بود، سرانجام در سال ۱۹۸۶ در مجلهٔ فانتاستیکا منتشر گردید و مجموع خوانندگان و منتقدان، نقدهای بسیار مثبتی به اثر داشتند. ساپکوفسکی یک چرخه داستان بر اساس دنیای ویچر ایجاد کرد که شامل سه مجموعه داستان کوتاه و ۵ رمان بلند است. این چرخهٔ داستانی و بسیاری از آثار دیگر که بعدها پدیدآورد، او را تبدیل به یکی از نویسندگان فانتزی مشهور دهه ۱۹۹۰ لهستان نمود.
شخصیت اصلی مجموعهٔ مشهور ساپکوفسکی، گرالت ریویایی است. گرالت یک شکارچی هیولا و موجودات اهریمنی است که از دوران کودکی آموزشهای لازم را کسب نمودهاست. هر چند او در دنیای فانتزی گونه و تاریک قرار دارد اما اصل و پرنسیپ خود را حفظ نمودهاست. او گاهی خیرهسر و لجوج است و گاهی مثل یک انسان شریف و سخاوتمند برخورد مینماید. گرالت با کارکتر فیلیپ مارلو که یکی از شخصیتهای ساختگی ریموند چندلر است قابل مقایسه است. چنین برآورد گردیده که دنیایی که ماجراهای گرالت در آن اتفاق میافتد، به شدت تحت تأثیر اسطورههای پاگانیسم اسلاو است.
گرالت ریویایی پیش از آنکه نگهبان سیری، فرزندِ سرنوشت شود، شمشیرزنی افسانهای بود. ویچری که مأموریتش محافظت کردن از مردم عادی در برابر هیولاهایی است که با جادو خلق شدهاند. جهشیافتهای که وظیفهی کشتن موجودات غیرطبیعی به او محول شده است. او از نشانهایی جادویی و معجونها و غرور هر ویچری (دو شمشیر، یکی فولادی و دیگری از جنس نقره) استفاده میکند. اما اگر گرالت سلاحهایش را از دست بدهد، چه اتفاقی میافتد؟
در این رمان مستقل، گرالت به نبرد میپردازد، سفر میکند و دوباره عاشق میشود. دندلاین آواز میخواند و از دردسری به سوی دردسر دیگر فرار میکند. اما قراردادی فرجام بدی پیدا کرد و گرالت خود را بدون سلاحهای شناختهشدهاش مییابد. حال به آنها نیاز دارد، چرا که ساحران در حال دسیسهچینی هستند و در سراسر جهان ابرها در حال گرد آمدنند. فصل طوفانها در حال فرا رسیدن است…
در حینی که گرالت مأموریتی مرگبار را در این ماجراجویی مستقل برعهده میگیرد، به ویچر ملحق شوید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.