فرقه خودبینان
درباره نویسنده اریک امانوئل اشمیت:
اریک امانوئل اشمیت (Éric-Emmanuel Schmitt) نویسنده کتاب فرقه خودبینان، (زاده ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در لیون) نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشتههای او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفتهاست. وی دکترای فلسفه نیز دارد چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است.
نمایشنامههایی از او نظیر «خرده جنایتهای زَناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گلهای معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و خانم صورتی» و «سوموکاری که نمیتوانست تنومند شود» همراه چندین رمان دیگر به فارسی ترجمه شدهاند.
درباره کتاب فرقه خودبینان:
راوی و شخصیت اصلی رمان «فرقۀ خودبینان» محققی است که یکباره از کارش دلزده و ملول میشود و خود را با کاری که هرروز انجام میدهد بیگانه مییابد. او یک پژوهشگر زبانشناسیِ قرون وسطی است و کارش نه برای دیگران جذابیتی دارد و نه برای خودش. در همین گیرودار و درست در لحظۀ احساس بیزاریِ راوی رمان «فرقۀ خودبینان» از کار هرروزهاش است که یکباره چیز تازهای از لابهلای گردوخاک قرون بر او پدیدار میشود و جانی تازه در او میدمد و هیجانی به زندگی و کار یکنواختش میدهد.
درواقع همهچیز در رمان «فرقۀ خودبینان» از لحظهای شروع میشود که راوی رمان تصمیم میگیرد قانون پژوهشگران را نقض کند و نه بهقصد تحقیق و پژوهش بلکه همینطور الکی و صرفاً برای لذت چیزی بخواند؛ چیزی که راوی، بنا به قانون پژوهشگران، آن را تبهکاری میداند و تصمیم میگیرد به این تبهکاری تن بدهد و همین دری تازه را به روی او میگشاید؛ دری به جهانی متفاوت و غریب و رمزآلود در دل اعصار گذشته. حالا تحقیق برای راوی رمان «فرقۀ خودبینان» معنایی متفاوت با معنای متداولِ آکادمیکِ آن یافته است. او به قلمرو جستجویی پلیسی وارد شده است.
شخصیت اصلی رمان «فرقۀ خودبینان»، دلزده از ملالِ پژوهشی کسالتبار و غیرجذاب، بهتصادف کشویی از کشوهای برگهدانهای کتابخانۀ ملی پاریس را میگشاید و یک فیش را اتفاقی از کشو درمیآورد و فقط با نگاهکردن به شمارهاش از کتابدار درخواست میکند کتابی را که شمارهاش در فیش ثبت شده است برایش بیاورد. کتابیست به نام «فرهنگنامۀ وطنپرستی» از مؤلفی به نام فوستل دِهویر. کتاب در اواخر قرن هجدهم چاپ شده است. راوی این کتاب را نمیشناسد و چیزی از آن نشنیده است. صفحهای از کتاب را باز میکند و بالای صفحه مدخلی میبیند دربارۀ متفکری به نام گاسپار لانگنهارت که بنیانگذار فرقهای به نام «فرقۀ خودبینان» بوده و کتابی به نام «جستار در مابعدالطبیعهای جدید» را نوشته است.
راوی یکباره از خواندن این مدخل به نشاط میآید. دنبال کتاب «جستار در مابعدالطبیعهای جدید» گاسپار لانگنهارت، متفکری که تازه با نام او آشنا و از وجودش باخبر شده، میگردد و میخواهد دربارۀ نویسندۀ آن بیشتر بداند اما هیچچیز، نه از او و نه دربارهاش، نمییابد. درواقع، چنانکه از جستجوی بیشتر شخصیت اصلی رمان «فرقۀ خودبینان» بر او معلوم میشود، از قرن هجدهم میلادی بهبعد نام و نشان گاسپار لانگنهارت یکباره بهطرز مشکوکی محو شده و از آن پس هیچ رد و نشانی از او یافت نمیشود.
این متفکر که بوده و چرا یکباره نام و نشانش ناپدید شده است و قضیۀ فرقۀ خودبینان، که او بنیانگذارش بوده، چیست؟ آیا چنین شخصی و چنین فرقهای واقعاً وجود داشته است؟ این پرسشها ذهن شخصیت اصلی رمان «فرقۀ خودبینان» را به خود مشغول میکند و او جستجویی را آغاز میکند که واقعیت را به عرصۀ وهم و ابهام و رمز و راز میکشاند و شخصیت اصلی رمان را از جهان محدودش جاکن و وارد هزارتویی وهمناک و مهیج و رازآلود میکند و او را با مسائلی فلسفی درگیر میسازد.
قسمتی از کتاب فرقه خودبینان:
به اوج ناامیدی رسیده بود، متقاعد که پیرمرد مرده است. به شتاب دوباره به بالا برگشتم، آماده برای اینکه در را بشکنم. اما وقتی که دستگیرهی در را در دست گرفتم در با اولین فشار تسلیم شد، بسیار آرام گویی قصد آرامکردن مرا داشته باشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.