فتح پلاسان
درباره نویسنده امیل زولا:
امیل زولا (Émile Zola) نویسنده کتاب فتح پلاسان، زادهی ۲ آوریل ۱۸۴۰ و درگذشتهی ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۲، رمان نویس، نمایشنامهنویس و روزنامه نگاری فرانسوی بود. او مهم ترین نمایندهی مکتب ادبی ناتورالیسم و عاملی مهم در گسترش تئاتر ناتورالیستی بود. زولا نویسندگی را در سبک عاشقانه آغاز کرد. او قبل از دستیابی به موفقیت به عنوان نویسنده، به عنوان کارمند در یک شرکت حمل و نقل کار می کرد و پس از مدتی در بخش فروش یک نهاد انتشاراتی مشغول به کار شد. زولا همچنین برای روزنامه های سیاسی مطلب مینوشت. او در سال ۱۸۶۷ و هنگامی که در کار روزنامه نگاری فعالیت داشت، نخستین رمانش را منتشر کرد. زولا برای اولین و دومین جایزهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ نامزد شد اما این این جایزه را دریافت نکرد.
درباره کتاب فتح پلاسان:
«روگن، ماکار» مجموعهای است که امیل زولا نوشتن آن را سال 1871 آغاز کرد. اولین کتاب این مجموعه «ثروت روگنها» نام دارد. زولا که با «کمدی انسانی» بالزاک آشنا بود و این مجموعه را شاهکاری تحسین برانگیز میدانست تصمیم گرفت کار مشابهی انجام دهد و در نتیجه خاندانی فرضی آفرید و بیست کتاب دربارهی آنها نوشت. خانوادهی مجموعهی امیل زولا خانوادهایاند که برای شهرت و ثروت بیشتر از هیچ کاری چشم پوشی نمیکنند و تجملات برایشان از الویت زیادی در زندگی برخوردار است. او این خانواده را به دو دستهی مشروع و نامشروع تقسیم کرد و نام خانوادگی دستهی مشروع را روگن و نامشروع را ماکار گذاشت. در مجموعهی زولا، روگنها آدمهایی معقول تر از ماکارها اند و اغلب ماکارها شخصیتهایی پلید و نامطلوب توصیف شدهاند.
فتح پلاسان چهارمین کتاب از مجموعهی بیست جلدی «روگن ماکار» است. از بسیاری جهات این رمان را دنبالهی رمان اول مجموعهی «روگن، ماکار»میدانند.
فتح پلاسان در شهری خیالی به نام «پلاسان» در زمان امپراطوری ناپلئون سوم رخ میدهد و داستان دربارهی تلاشهای یک کشیش بدطینت در یک سری ماجرای سیاسی است که عواقب بدی برای بعضی از اهالی شهر به دنبال دارد.
امیل زولا در این رمان تلاش کرده است عمق فسادی که طبقهی اعیان و اشراف در فرانسه را فراگرفته است نشان دهد و از عمق خودخواهی انسان پرده بردارد. همچنین کشمش میان قدرت دولت و قدرت کلیسا در شهرها و استانهای کوچک در زمان امپراطوری ناپلئون سوم را به تصویر میکشد. او این مسائل را با احساسات انسانی در آمیخته و رمانی زیبا خلق کرده است.
قسمتی از کتاب فتح پلاسان:
موره قبل از ازدواجش در دکان تنگ و کوچک خانواده روگن که در محله قدیمی شهر واقع شده و بوی ورشکستگی از آن بلند بود کار میکرد. آقا و خانم روگن پیوسته مورد سوءظن و بیاعتمادی وی بودند. به علاوه آنها نیز به نوبه خود کینه ژرف و سختی از موره در دل داشتند و مخصوصا از او به عنوان بازرگانی که در ظرف مدت کوتاهی معاملات سودبخشی انجام داده و پول زیادی به دست آورده بود نفرت داشتند. وقتی که دامادشان میگفت«من ثروتم را فقط مدیون کارم هستم» آنها لبانشان را به هم میفشردند، زیرا به خوبی میفهمیدند که این گفتهاش آنان را به این متهم میکند که ثروتشان را از ظریق معاملات و بند و بستهای پنهانی و غیرقانونی به دست آوردهاند.
فلیسیته با وجود خانه زیبایی که در میدان فرمانداری داشت، با حسادت وحشیانه یک سوداگر قدیمی که ثروتش را مرهون صرفهجوییهای پشت پیشخوان مغازهاش نیست، پنهانی غبطه خانه کوچک و آرام خانواده مور را میخورد. فلیسیته پیشانی مارت را بوسید، انگار که دختر هنوز شانزده سال دارد. سپس با موره دست داد. این دو نفر معمولا سخنان به ظاهر ملایم اما نیشداری را با لحنی تمسخرآمیز رد و بدل میکردند.
فلیسیته تبسم کنان سوال کرد:
-خوب! آقای انقلابی، ژاندارمها هنوز دنبال شما نیامدهاند؟
موره نیز خنده کنان جواب داد:
-نه هنوز. برای این کار منتظر دریافت دستور از شوهر شما هستند.
فلیسیته که به شنیدن سخنان موره برقی در چشمانش درخشید گفت:
-آه! حرفهای شما واقعا به دل مینشینند.
مارت نگاه نفرتآمیزی به موره انداخت؛ او حقیقتا شورش را درآورده بود. اما موره که دور برداشته بود دوباره شروع کرد:
– واقعا ما به فکر هیچ چیز نیستیم: از شما در اتاق غذاخوری پذیرایی میکنیم. خواهش میکنم بفرمایید به سالن برویم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.