فایدهگرایی
درباره نویسنده جان استیوارت میل:
جان استیوارت میل (John Stuart Mill) نویسنده کتاب فایدهگرایی، زادهی 20 می 1806 و درگذشتهی 8 می 1873، فیلسوفی انگلیسی بود. میل برای مدتی طولانی، کارمند کمپانی هند شرقی بود و مدتی هم ریاست آن را بر عهده داشت. او در دههی 1860 نمایندهی مجلس عوام در پارلمان بریتانیا شد و به دفاع از سیاست لیبرال در مسائل قانون گذاری و آموزشی همت نهاد. نوشتههای سیاسی میل دربارهی مسائل مربوط به حقوق و آزادی سیاسی، حکومت پارلمانی و جایگاه زنان در جامعه بوده است. او گذشته از آن که نویسنده بود و در زمینهی منطق، شناخت شناسی، اخلاق و اقتصاد کار میکرد، در عرصهی سیاست نیز فعالیت داشت.
درباره کتاب فایدهگرایی:
“میل” “فایده گرایی” را بر اساس “اصل بزرگترین خوشبختی” فرموله کرد. بر اساس این اصل ، فقط کاری اخلاقی است که در مسیر انجام آن، بیشترین میزان خوشبختی به بیشترین تعداد افراد برسد. این کار نشان می دهد که چطور “میل” اشکال بالاتر و پایین تر شادی و همچنین تأکید بر اهمیت داشتن دیدگاه عینی هنگام تعیین وضعیت اخلاقی یک رویداد را تعریف می کند. برای هر کسی که به تحقیقات اخلاقی علاقه مند است “فایده گرایی” یک خوانش ضروری به حساب می آید.
“جان استوارت میل” بسیاری از عناصر “فایده گرایی” خود را از “جرمی بنتام”، اصلاحگر اجتماعی و حقوقدان قرن نوزدهم گرفت. “میل” مانند “بنتام” معتقد بود که خوشبختی (یا لذت، که هم “بنتام” و هم “میل” آن را برابر با خوشبختی میدانند) تنها کاری است که بشر انجام میدهد و باید بخاطر خود، در طلب آن باشد. از آنجا که خوشبختی تنها حسن ذاتی است و از آنجا که خوشبختی بیشتر به کمتر ارجح است، هدف از زندگی اخلاقی، به حداکثر رساندن خوشبختی است. این همان چیزی است که “بنتام” و “میل” “اصل مطلوبیت” یا “اصل بزرگترین خوشبختی” مینامند. “بنتام” و “میل” هر دو این شکل از اشکال “فایده گرایی” “کلاسیک” یا “لذت گرایانه” را تأیید میکنند.
اگرچه “جان استوارت میل” در مورد بسیاری از اصول بنیادی اخلاق با “بنتام” موافق بود، اما اختلافات عمدهای نیز داشت. به طور خاص، “میل” سعی در شکل گیری “فایده گرایی” تصفیه شدهتری داشت که با اخلاقیات عادی همخوانی بیشتری داشته و اهمیت زندگی اخلاقی، لذتهای فکری، رشد فردی، آرمانهای عالی شخصیتی و قوانین اخلاقی متعارف را برجسته سازد.
قسمتی از کتاب فایدهگرایی:
در میان شاخههای دانش بشری، موارد اندکی وجود دارد که در آنها فاصلهٔ وضعیت فعلی دانش، نسبت به جایگاهی که انتظار میرفته است اینک در آن باشند، بیشتر از علم اخلاق باشد؛ از میان تمامی حوزههایی که در آنها، بحث نظری دربارۀ مهمترین موضوعات کند و کم پیش رفته است، کمتر چیزی قابل قیاس با پیشرفت اندکی است که در مجادلات مربوط به معیار درست و نادرست یا خیر و شر اخلاقی صورت گرفته است.
از آغاز پیدایش فلسفه پرسش از خیر مطلق یا همان بنیاد اخلاق مسئلۀ اصلی مباحث نظری محسوب میشده است؛ و درخشانترین ذهنها را به خود مشغول می داشته و آنها را به فرقه ها و مکاتب مختلف تقسیم میکرده و مشاجرات پرحرارتی میان آنان در می انداخته است هنوز هم پس از دو هزار سال همان بحثها ادامه دارد، و فلاسفه کماکان زیر همان عناوین متعارض دسته بندی میشوند؛ نه متفکران و نه عموم مردم امروز به یک اجماع در باب مبنای اخلاق نزدیکتر از زمانی نشدهاند که سقراط جوان به پروتاگوراس پیر گوش میسپرد و از نظریه فایده گرایی در مقابل اخلاق عامه پسند سوفیستی دفاع میکرد. (البته با این فرض که دیالوگ مربوط به این موضوع در کتاب افلاطون، از واقعیتی برخوردار بوده باشد.)
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.