فانفارلو
درباره نویسنده شارل بودلر:
شارل بودلر (Charles Baudelaire) نویسنده کتاب فانفارلو، زادهی ۹ آپریل ۱۸۲۱ و درگذشتهی ۳۱ آگوست ۱۸۶۷، شاعر و نویسندهای فرانسوی بود. بودلر در پاریس به دنیا آمد. او تحت تأثیر پدر به سمت هنر گرایش پیدا کرد، زیرا بهترین دوستان پدرش هنرمند بودند. بودلر بیشتر روزها با پدرش به دیدن موزهها و نگارخانهها میرفت. او در ۶ سالگی پدرش را از دست داد و یک سال بعد، مادرش با سروانی به نام ژاک اوپیک ازدواج کرد. بودلر در ۱۱ سالگی مجبور شد همراه خانواده به لیون مهاجرت کند. بودلر در ۲۱ سالگی ازدواج کرد. او علاوه بر شعر، به کار نقد نیز روی آورد. بودلر از مطرحترین ادیبان مکتب سمبولیسم بود. او در سال ۱۸۶۷ بر اثر سکتهی قلبی از دنیا رفت. بودلر اولین کسی بود که واژهی مدرنیته را در مقالات خود به کار برد.
درباره کتاب فانفارلو:
آمازون: «شاهکاری مغفول مانده نوشتهی یکی از تحسین شدهترین نویسندگان تاریخ.»
گاردین: «این رمان کوتاه خودزندگی نامهای از بودلر، تصویری هیجان انگیز از خودش را به عنوان مردی جوان ترسیم میکند.»
بوک ریبوت: «یک اثر مبتکرانه ترسناک روان شناختی، فو شما را با ترکیب وهم آوری از ترس وجودی و هیجان انگیز جوی آزار میدهد و شما را شوکه می کند.»
فانفارلو داستان مردی است که، از تصورِ پاداشِ عشقِ زنی بازگشته از خاطرات کودکیاش، میپذیرد تا فانفارلو را از معشوقش جدا کند و او را به عشق خود مجاب سازد و سپس رهایش کند؛ مردی که در نیمهی راه –خود- قربانیِ فانفارلو و عشق او میشود و سقوط خویش را به چشم میبیند. آنچه فانفارلو را از آثار رمانتیک یا واقعگرایانه متمایز میکند، لحن کنایی آن است. قهرمان داستان، ساموئل کرامر، چنانکه خود بودلر نیز میگوید نویسندۀ اصیلی است:
«از میان همهی این مردان متوسطالحالی که در این زندگی حقیر پاریسی با آنها آشنا شدهام، ساموئل بیشتر از همهی هنرمندان و ادیبانِ شکستخورده، موجودی ضعیف و متفنن بود که نبوغ شاعرانهاش بیشتر در وجودش تابان بود تا در آثارش.» بودلر خود را پشت کاراکتر مخلوقش پنهان میکند؛ ساموئل با آن ظاهر اصیل و اشرافی به نمایندگی از خالق خویش سخن میگوید. البته که این سخن چنان سرشار از لحنی کنایی است که گاه تشخیص حدِ کنایۀ دخیل در آن کار دشواری میشود.
ساموئل بالذات بازیگر است؛ او مدام در آینه مینگرد تا خود را در حال گریستن ببیند؛ در رابطهاش با مادام دو کاسملی به چنان بیرحمی و ریاکاری در بازیگریاش میرسد که همزمان که او را تسلی میدهد، در حقیقت از گریستنش نیز خوشحال میشود. او آن اشکها را حاصل زحمت و مایملک ادیبانهی خود میبیند. او مادام دو کاسملی را با غرور مینگرد و این در حالی است که در برابر فانفارلو ناتوان از حرف زدن میشود. به او عشق میورزد و احساس میکند که قلبش تند میزند. در اینجا بودلر عواطف عمیق ساموئل را قضاوت میکند و نگاهی تمسخرآمیز به عشقِ رمانتیکِ روسیمآبانه میاندازد؛ آنجا که احساسات نقشی تعیینکننده بر عهده میگیرند.
بودلر طعنه را آنجایی به اوج میرساند که فانفارلو آماده میشود تا عشق خود را تقدیمِ ساموئل کند؛ فانفارلو برهنه مقابل ساموئل میایستد اما ساموئل ناگهان دستخوشِ هوسبازیِ عجیبی میشود و مانند کودکی لوس و نُنُر شروع میکند به نِق زدن: «من کولومبین میخوام، همون کولومبینی که اون شب رو صحنه با اون لباس هوسانگیزت دیوونم کردی!» بودلر بار دیگر خویش را از پشت نقاب ساموئل نمایان میکند؛ اوست که در مقالهی نقاش زندگی مدرن چنین مینویسد: «کدام شاعر وقتی مینشیند که تصویری از لذتی که با دیدن زنی در او برانگیخته بیافریند، به خود اجازه میدهد که او را از لباسهایش جدا کند؟»
ساموئل باور دارد که اگر بتواند فانفارلو را از معشوقش جدا کند، مادام دو کاسملی پاداش او را با عشق خواهد داد. در چنین مواجههای است که سادهلوحی و بلاهت ساموئل را به تمامی میتوان دید. ساموئل تبدیل به قربانیِ فانفارلو میشود؛ نه تنها به این دلیل که عاشق او شده، بلکه به خاطر زندگی مشترکی که حاصل آن است. سقوطِ اخلاقیِ ساموئل است که او را وا میدارد تا دست به کاری عامهپسندتر، اما بدون ماندگاری بزند؛ حالا او آدم مفیدی است. همان چیزی که بودلر از آن متنفر بود. «بیچاره سرایندۀ بینوای مجموعهی اشعار عقاب استخوانخوار مانوئلا دو مونتِوِره که در جامعهاش سخت تنزل کرده. شنیدهام اخیراً روزنامهای به طرفداری از حزب سوسیالیست منتشر کرده و میخواهد وارد عالم سیاست شود.»
قسمتی از کتاب فانفارلو:
ساموئل کرامر، که قدیم ها در دوران اوج رمانتیسیسم، مزخرفات رمانتیکی نوشته و با نام مستعار مانوئلا دو مونته وردی امضاء کرده، محصول متناقض ازدواج یک آلمانی روشن پوست با زنی موخرمایی و اهل شیلی است. حالا اگر به این رگ و ریشه ی دوگانه، تحصیلات فرانسوی و فرهنگ ادبی را بیفزایید، از پیچیدگی های عجیب و غریب شخصیتش کمتر تعجب خواهید کرد – البته اگر از او خوشتان نیاید و تحت تأثیرش قرار نگیرید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.