غریبه
درباره نویسنده ایان رید:
ایان رید (Iain Reid) نویسنده کتاب غریبه، متولد سال 1980میلادی در کانادا میباشد که برنده جایزه RBC Taylor Emerging Writer Award در سال 2015 بود. وی شغل نویسندگی را پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، با انتشار مقالات و ستونهایی در مجلههای ملی و روزنامهها آغاز کرد. اولین رمان او “در پی پایان” در سال 2016 منتشر شد. یک فیلم از نتفلیکس توسط چارلی کافمن از این کتاب اقتباس شده است. دومین رمان وی بنام “دشمن” توسط سیمون و شاستر منتشر شد.
درباره کتاب غریبه:
نیویورک ژورنال: «رید برای ارائه طرح های هیپنوتیزم کننده، پرپیچ و خم و نثر فشرده در یک رمان کوتاه قابل توجه است.»
پابلیشرز ویکلی: «رید بار دیگر ثابت می کند که استاد جو و تعلیق است. خوانندگان نمیتوانند این یکی را کنار بگذارند.»
بوک ریبوت: «یک اثر مبتکرانه ترسناک روان شناختی، فو شما را با ترکیب وهم آوری از ترس وجودی و هیجان انگیز جوی آزار میدهد و شما را شوکه می کند.»
بهترین توصیف از رمانهای ایان رید و بهخصوص «غریبه» را میتوان از زبان یکی از شخصیتهایی که خلق کرده شنید؛ در داستان من خبری از خون و خونریزی، قتل، خشونت و صحنههای نفسگیر نیست، بعید است در طول داستان از ترس یکه بخورید و از جا بپرید. این چیزها برای من ترسناک نیستند. چیزی متحیرم میکند که ایمانم را به آنچه در زندگی مسلم میدانم بگیرد و آرامشم را برهم بزند.
داستانهای علمی تخیلی همیشه یکی از بهترین ابزارها برای بیان استعاره هستند. غریبه کتابیست که به سختی میتوان آن را در یک ژانر خاص قرار داد بلکه بیشتر یک اثر ترسناک علمی تخیلی، پادآرمان شهری، پارانوئیدی و اعتیادآور است که در آن به هر رویدادی باید به دیدهی تردید نگاه کرد.
کاوش ایان رید در میان رابطهی شخصیتهای داستان آن را به جهانی پر از سوالات و احتمالات تبدیل میکند. کتاب غریبه دومین رمان نویسندهی کانادایی، ایان رید بعد از «تو این فکرم که تمامش کنم» اولین بار در سال 2018 به عنوان یک تریلر روانشناختی و ترسناک با پسزمینهی علمی تخیلی در آمریکا منتشر شد.
غریبه داستانی غریب و مرموز دارد. زن و شوهری در مزرعهای دورافتاده و دنج روزگار میگذرانند. رمان با حضور یک مرد ناآشنا در خانهی روستایی صدسالهی این زوج آغاز میشود و این آغاز یک روایت پُرتنش و مملو از هیجان است که مخاطب را تا انتها رها نمیکند.
قسمتی از کتاب غریبه:
نور چراغ های جلو ماشین اولین چیزی است که بعد از بیدار شدن میبینم؛ نوری که به طرز عجیبی سبز رنگ میزند. نه از آن نورهای سفید رنگی که معمولاً از چراغ های جلو ماشین انتظار دارید. از پشت پنجره میبینم که از انتهای جاده پیدایش می شود. هنوز خواب کاملاً از سرم نپریده و گیج و منگم از شکم چرانی و گرمای بعد از ظهر، چندبار پلک میزنم تا حواسم را جمع کنم.
کسی از قبل خبر آمدنش را نداده بود و برای حضورش در اینجا هیچ توضیحی به ذهنم نمیرسد. از جایی که نشسته ام نمی توانم صدای ماشین را بشنوم فقط چشم هایم را که باز میکنم، نور سبزرنگ چراغ های جلو ماشین را مقابل خود میبینم. انگار یک دفعه سروکله اش از غیب پیدا شده باشد، چرتم را پاره میکند نورش روشن تر از نور چراغ های ماشینهایی است که میشناسم؛ نوری زننده و کورکننده که از لابه لای دو درختِ خشکیده ی انتهای جاده به این سمت می تابد نمیدانم ساعت چند است اما هر چه هست هوا تاریک شده. دیر وقت است، به خصوص برای آنکه کسی در خانه ات را بزند. ما اینجا رفت و آمد چندانی نداریم.
به ندرت پیش میآید کسی به مان سر بزند؛ تقریباً هیچ وقت، آن هم در جای پرت و دور افتاده ای مثل اینجا.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.