عذاب وجدان
درباره نویسنده آلبا د سسپدس:
آلبا د سسپدس (Alba de Céspedes) نویسنده کتاب عذاب وجدان، (۱۱ مارس ۱۹۱۱ رم، ایتالیا–۱۴ نوامبر ۱۹۹۷ پاریس، فرانسه) روزنامهنگار و نویسنده ایتالیایی-کوبایی آثاری همچون دفترچه ممنوع و از طرف او است.
آلبا دسسپدس در رم ایتالیا زاده شد. پدربزرگش نخستین رئیسجمهور کوبا، پدرش سفیر کوبا و مادرش ایتالیایی بود. خود وی پس از ازدواج با یک سرهنگ ایتالیایی به تابعیت ایتالیا درآمد و سالهای زیادی در ایتالیا زیست.
او کارش را به عنوان روزنامهنگار در دهه ۱۹۳۰ آغاز کرد. در ۱۹۳۵ نخستین رمان خود L’Anima Degli Altri را نوشت. در این سال برای فعالیتهای ضدفاشیستی در ایتالیا زندانی شد؛ و دو کتابش، «هیچکس به گذشته برنمیگردد» (۱۹۳۸) و «فرار» (۱۹۴۰) در دستگاه سانسور فاشیستها توقیف شد. مجدداً در سال ۱۹۴۳ برای همکاری با Radio Partigiana به زندان افتاد. آلبا د سسپدس پس از جنگ به فرانسه رفت و تا پایان عمرش در ۱۴ نوامبر ۱۹۷۷ در آنجا ساکن بود.
رمانهای آلباد سسپدس، نماینده زنان قرن بیستم ایتالیا است، سالهای جنگ جهانی دوم و چندین سال پس از پایان جنگ، که تقابل پیدا و پنهان فضای ناهماهنگ زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی و چالش زنان با محیط اطرافشان را نشان میدهد.
درباره کتاب عذاب وجدان:
بعضي آدمها در برابر كارهاي بدشان احساس گناه ميكنند و عذاب وجدان ميگيرند و گمان ميكنند بايد علت كارهايشان را به همه توضيح دهند. بعضي ديگر به راحتي خيلي كارها را انجام ميدهند بي آن كه حتي به روي مبارك بياورند. گروه اول انسانهاي انسانتري هستند چرا كه حداقل هنوز وجدان دارند كه عذاب وجدان بگيرند.
«عذاب وجدان» به گونهاي تفاوت اين آدمها را نشان ميدهد. داستان از نامه نگاري ميان دو زن كه زماني با يكديگر دوست بودهاند آغاز ميشود و يكي از آنها به خيانت خود اعتراف ميكند و براي فرار از عذاب وجدان تصميم ميگيرد در نامههاي طولاني علت كارش را براي دوست خود توضيح دهد. كتاب در قالب نامه تا پايان پيش ميرود. نامه نگاري ميان اشخاص متفاوت كه همگي به خيلي كارهاي خود در همين نامهها اعتراف ميكنند و البته همه با يكديگر ارتباط دارند.
شخصيتهاي داستان كه هر كدام در انزوايي حاصل از عدم وجود عشق به سر ميبرند كم كم به خود ميايند و حقايق نا گفتهاي را فاش ميكنند و وجدانهاي خفتهي خود را بيدار.
البادسس پدس نويسنده ايتاليايي به خوبي روابط سرد و اجباري و افكار ماتم زده و نوميدانه آدمهاي درمانده را در قالب نامه در آورده است و البته اگر چه در جاهايي خاص روابط آنها پيچيده ميشود اين به جذابيت كتاب اضافه كرده است.
قسمتی از کتاب عذاب وجدان:
… چند دقیقه پیش، همان صدای همیشگی. هر بار با شنیدن آن صدا، قلبم فرو میریزد، درست مثل شبی که از جزیره برگشته بودیم و من داشتم از ترس میمردم که مبادا متوجه شوند که ماتئو، جلوی در ساختمان، در انتظار من است. با این حال وقتی تاکسی حرکت کرد، هراسان شده بودم. همانطور که ماتئو رفتهرفته از من دور میشد، من نیز حس میکردم که در صحبت کردن با گولیلمو نباید شتابی نشان دهم (و با وجود اینکه داشتم از آنچه تو آن را «تقصیر من» مینامی، رنج میبردم) حس میکردم که بار دیگر آن عذاب وجدان نامعلوم و همیشگی دارد در قلبم جای میگیرد…
… من داشتم فکر میکردم که دیگر هرگز سعادتمند نخواهم شد. و یک روز، مرگ من نیز فرا خواهد رسید. به نظرم سانتا ترزا هم همین را میگفته است: تا دو ساعت دیگر، نه؟ بگذریم. به هر حال ماجرای ما دارد به انتها میرسد. ماتئو اغلب، با نگرانی خاطر به من خیره میماند. دستش را به پیشانی من میکشد و زمزمهکنان میگوید: «حتی عشق من نیز موفق نخواهد شد از تو دفاع بکند، نه، هیچ کس قادر نیست که آن لحظه، لحظه مرگ را به عقب بیندازد.» …
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.