صلح ابدی
درباره نویسنده جو هالدمن:
جو هالدمن (Joe Haldeman) نویسنده کتاب صلح ابدی، (زادهٔ ۹ ژوئن ۱۹۴۳) نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا است. او استاد دانشگاه MIT است. وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون جایزه ادبی هوگو برای بهترین رمان، و جایزه هوگو برای بهترین داستان کوتاه، جایزه هوگو برای بهترین داستان کوتاه، جایزه ادبی هوگو برای بهترین رمان، و جایزه یادبود دیمون نایت شدهاست.
درباره کتاب صلح ابدی:
«صلح ابدی» در فهرست صد اثر برتر تاریخ پایگاه داده اینترنتی ادبیات گمانهزن، فهرست برترین آثار تمام دوران سایت دابلیو-دابلیواند، درخشانترین شاهکارهای علمی-تخیلی ایسترن پرس، ۱۰۱ اثر برتر تاریخ علمی-تخیلی به انتخاب دیوید پرینگل، برترین آثار سای-فای دهه نود میلادی قرار گرفته است.
هالدمن، نویسنده باسابقه علمی-تخیلی، این رمان را نه ادامهای، بلکه بهعنوان دنبالهای از مشکلات مطرحشده در رمان بسیار تحسینشدهاش، «جنگ ابدی» در سال ۱۹۷۵ میبیند. در دولت رفاه جهانی در سال 2043، سربازان وظیفه و داوطلبان مغز خود را به ماشینهای جنگی «پسر سرباز» متصل میکنند که جنگ واقعی را صدها مایل دورتر انجام میدهند. پروفسور سیاهپوست فیزیک و سرباز مرتبط جولیان کلاس. مربی و معشوق سفید پوست او، دکتر آملیا هاردینگ. و همکارش پیتر متوجه میشوند که پروژه پرمخاطب مشتری در شرف ایجاد دوباره انفجار بزرگ است که منظومه شمسی را نابود میکند.
20 بازمانده اصلی آزمایشی که برای پیوند مغزها از طریق جکهای کاشتهشده انجام شد، متوجه شدند که میتوانند افراد را با پیوند دادن آنها به مدت دو هفته به صلحطلب تبدیل کنند. همراه با جولیان و آملیا، گروه یک پرش جلوتر از قاتلان میمانند، زیرا آنها سعی میکنند پروژه را متوقف کنند و چهرههای کلیدی را آرام کنند. این کتاب که در عین حال یک تریلر سخت علمی، نظامی و سیاسی است، راه حلی متفکرانه و امیدوارکننده برای پایان دادن به جنگ در قرن بیست و یکم ارائه میدهد.
قسمتی از کتاب صلح ابدی:
هوا تاریک تاریک نبود؛ نور مهتابی ضعیف آبی رنگی از تاج درختان رد میشد و سکوت هم چندان بر فضا حاکم نبود.
ناگهان شاخهای ضخیم تکانی خورد و انگار صدایی زیر یک جرم سنگین خفه و خاموش شد. میمونی نر زوزه کشان از خواب ناز پرید و به پایین نگاه کرد. چیزی آن جا حرکت میکرد چیزی سیاه در دل تاریکی نفسش را در سینه حبس کرد تا با آن مواجه شود.
صدایی شبیه پاره شدن صفحهی روزنامه به گوش رسید. بدن میمون از سینه تا لگن دریده شد و اسپری و افشانهی تیرهای از خون و اندامهای پاره پاره شدهاش در هوا پخش شد. جسد به طرزی سهمگین از میان شاخهها دو نیم شد و سقوط کرد.
داری میمونهای لعنتی رو تعدیل میکنی؟ میخوای جمعیتشون رو کم کنی؟
خفه شو! این مکان حفاظت شده است. مسئولیت با منه، خفه شو. این تمرین هدف است.
جسم سیاه رنگ در دل تاریکی مکث کرد، سپس مانند خزندهای سنگین بیسروصدا میان جنگل لغزید. امکان داشت آدمی در دو متریاش ایستاده…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.