شیفتگان مرگ
درباره نویسنده سویتلانا آلکسیویچ:
سویتلانا آلکسیویچ (Swietłana Aleksijewicz) نویسنده کتاب شیفتگان مرگ، او بیش از هر چیز یک پژوهشگر-نویسنده است و لقب «آرشیو حافظه» را دارد. نویسندگان بسیاری به عواقب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فروپاشی شوروی در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ پرداختند اما تنها این نویسنده تاثیر این واقعه بر روح و روان مردم این کشور پهناور را توصیف کرد. او به شوروی سابق سفر کرد و سراغ افرادی را گرفت که پس از فروپاشی یا اندکی قبل از آن دست به خودکشی زدند. اگر زنده مانده بودند با خودشان و در غیر اینصورت با یکی از نزدیکانشان مصاحبه کرد که نتیجه آن کتابی شد که در سال ۱۹۹۳ با نام شیفتگان مرگ منتشر شد.
آلکسیویچ که در ایران با آثاری چون جنگ چهره زنانه ندارد و زمان دست دوم شناخته شد، دانش آموخته روزنامهنگاری از دانشگاه ملی بلاروس است. او مدتی در فرانسه و آلمان زندگی کرد و سرانجام به کشورش بازگشت. آثار او حاصل ساعت ها مصاحبه با افرادی است که حادثه یا رویداد مهمی را گذراندهاند. او نخستین روزنامهنگار در ۵۰ سال گذشته است که برای ادبیات مستند جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.
درباره کتاب شیفتگان مرگ:
«شیفتگان مرگ» داستانی است از مصاحبههای الکسویچ با شیفتگان حکومت سوسیالیستی در شوروی که اندکی قبل یا حین اعلام فروپاشی این کشور دست به خودکشی زدهاند. نویسنده، در این کتاب تلاش کرده است عواقب روانی وارد شده به مردم شوروی سابق در پی فروپاشی این کشور را مورد کنکاش قرار دهد؛ به همین دلیل، سالها در سراسر اقلیم شوروی سابق سفر کرد و سراغ افرادی را گرفت که پس از فروپاشی یا اندکی قبل از آن دست به خودکشی زده بودند.
او در این کتاب سعی کرده تا با این افراد در صورت زنده ماندن و یا با نزدیکترین عضو باقی مانده از خانواده آنها به صحبت بپردازد. بخشی از این تجربه ابتدا در کتابی با عنوان «زمان دست دوم» و سپس به صورت کامل در این کتاب منتشر شده است. نویسنده در این کتاب به طور مشخص درباره 22 مورد خودکشی بررسی کرده و خود به این مسئله اذعان دارد که برخی از افراد در سال 1993 که وی در حال تدارک تألیف کتاب بوده است، حاضر به گفتوگو با وی نشدهاند و پس از تدوین کتاب با وی تماس میگیرند و ابراز تمایل به گفتگو میکنند.
این کتاب از منظر ترسیم روحیه و ساختار ذهنی انسانهای زیسته در دیکتاتوری سوسیالیستی شوروی و چرایی و چگونگی مسخ روح و روان و ساختارهای فکری آنها اثری قابل تأمل به شمار میرود که در زمان انتشار خود نیز با بازتابهای بسیاری مواجه شده است.
قسمتی از شیفتگان مرگ:
ولی من زمانی متفاوت و آدمهایی متفاوت را به یاد دارم… ما محاصره شده بودیم. رئیس بخش سیاسی دستور داد: «به خودتان شلیک کنید!» یک روز آفتابی بود و خورشید به شدت میتابید… ولی فرمان استالینی هم وجود داشت: «سرباز شوروی اسیر نمیشود. فقط خائنین تسلیم میشوند…» من جایی را برای شلیک به خودم انتخاب کردم. یادم است یک درخت بلوط پیر بود و کنارش نهال بلوطی دیگر. من شاخه بالایی نهال را نوازشی کردم و با خودم گفتم: «این درخت رشد می کند و هیچ کس نخواهد دانست زمانی یک نفر به بالای آن دستی زده است». رئیس بخش سیاسی، فردی میان سال بود و اهل جایی در اوکراین… نگاهی به ما جوانان انداخت، کلاهش را برداشت و به سر خودش شلیک کرد. قبل از شلیک به ما گفت: «بچهها ، شما به زندگیتان ادامه بدهید!».
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.