شمال و جنوب
درباره نویسنده الیزابت گسکل:
الیزابت گسکل (Elizabeth Gaskell) نویسنده کتاب شمال و جنوب، با نام کامل الیزابت کلاگهورن گاسکل با نام خانوادگی اصلی استفنسن (۲۹ سپتامبر ۱۸۱۰ – ۱۲ نوامبر ۱۸۶۵)، بیشتر شناخته شده با نام سادهٔ خانم گاسکل رماننویس و نویسنده داستان کوتاه انگلیسی عصر ویکتوریا بود. رمانهای او به خوبی وضعیت اجتماعی طبقات مختلف مردم، به ویژه فقرا را، نشان میدهد؛ که دلیل اصلی شهرت کتابهای او نیز هست. گاسکل همینطور اولین زندگینامه شارلوت برونته را با نام “زندگی شارلوت برونته” به رشته تحریر درآورد. معروفترین رمان وی، کرانفورد، شرح زندگی افراد مختلفی در شهری به همین نام در انگلستان است.
درباره کتاب شمال و جنوب:
کتاب شمال و جنوب،از نظر اغلب منتقدین بهترین اثر الیزابت گاسکل است و داستان دختر جوانی به نام مارگارت را نقل میکند که به همراه خانوادهاش از زندگی سنتی و آرام جنوب انگلستان به نواحی صنعتی و پر جنب و جوش شمال نقل مکان نموده و در ابتدای امر نسبت به ارزشهای مدرن و مادی شمال، دیدگاهی بسیار منتقدانه دارد.
خانم گاسکل با زبردستی و استادی، احساسات و حالات درونی افراد مختلف به خصوص تحول قدرت مشاهده و ادراک مارگارت را به تصویر میکشد، اطلاعات جالبی درباره مذهب، طبقات اجتماعی، انقلاب صنعتی و جایگاه زنان در انگلستان قرن نوزده به خواننده ارائه میکند و در عین حال داستان عاشقانه بسیار لطیف و دلنشینی در تار و پود داستان میگنجاند. شمال و جنوب یک بار در سال 1975 و بار دیرگر در سال 2004 با موفقیت چشمگیر در سریالهایی چند قسمتی به صورت فیلم درآمد. طرفداران کتابهای ماندگاری نظیر غرور و تعصب میدل مارچ و جین ایر بیشک از این رمان نیز لذت خواهند برد.
قسمتی از کتاب شمال و جنوب:
مارگارت آهسته گفت: «ادیت، اديت؟»
اما همان طور که حدس میزد، ادیت به خواب رفته بود. بدنش را روی کاناپهای در اتاق پذیرایی پشتی خانهی خیابان هارلی جمع کرده و خوابیده بود، با لباس کتانی سفید و روبانهای آبی رنگش زیبا به نظر میرسید. اگر به تیتانيا هم لباسی از جنس کتان سفید با روبانهای آبی میپوشاندند و بر کاناپهای با پارچهی سرخ در اتاق پذیرایی پشتی میخواباندند، ممکن بود ادیت را با او اشتباه بگیرند. مارگارت بار دیگر از زیبایی دخترخالهاش غافلگیر شد.
آنها از کودکی با هم بزرگ شده بودند و همه به جز مارگارت، همیشه او را به خاطر زیبایی نفس گیرش ستوده بودند. مارگارت اما تا همین چند روز اخیر، به زیبایی او فکر نکرده بود. گرچه این روزها تصور از دست دادن همراه همیشگیاش، در برابر ویژگیهای شیرین و دل رباییهای ادیت رنگ میباخت. آنها دربارهی لباسهای عروسی و مهمانیهای عروسی و کاپیتان لنکس حرف زده بودند و اینکه او از زندگی آیندهاش در کورفو گفته بود (هنگِ کاپیتان در کورفو مستقر شده بود)؛ و از دشواریهای کوک نگه داشتن پیانو در آن جزيره (به نظر ادیت این از نفرت انگیزترین مصائب نازل شدهی زندگی زناشویی بود)…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.