سبد خرید

شب مینا

ناشر : نگاهدسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

145,000 تومان

هفده داستان کوتاهی که در این کتاب آمده، در طول هجده سال نوشته شده است. که پنج‌تای آنها پیش از این که به صورت داستان در این کتاب درآیند، فیلم‌نامه و داستان‌هایی بوده‌اند که در نشریات به چاپ رسیده‌اند. یکی از داستان‌ها هم فرم سریال تلوزیونی را داشته است. مارکز آغازگر آشنایی ایرانیان با سبک رئالیسم جادویی است که طیف بزرگی از نویسندگان آمریکای لاتین را در جهان ماندگار کرد.

تعداد:
مقایسه



شب مینا

درباره نویسنده گابریل گارسیا مارکز:
گابریل خوزه گارسیا مارکِز (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارا در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ مکزیکو سیتی) رماننویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کرد.
گابریل خوزه گارسیا مارکز روز ۶ مارس ۱۹۲۷ به دنیا آمد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. وی در بوگاتا، پایتخت کلمبیا، به مدرسه رفت و به زودی به نوشتن روی آورد. به تشویق خانواده به تحصیل حقوق پرداخت، اما به زودی دریافت که روح و روان او تنها با نوشتن و ادبیات آرام می‌گیرد. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زنده‌ام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بوده‌است. او تحت تأثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادی‌خواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود، آگاهی سیاسی پیدا کرد. مارکز از سال‌های جوانی در نیمه دهه ۱۹۴۰ به حرفه روزنامه‌نگاری پرداخت و در کنار گزارش‌های واقعی، نخستین داستان‌های کوتاه خود را منتشر کرد.
او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشته‌هایش را در روزنامه‌ای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود،منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و هم‌زمان با روزنامه آزادیخواه ال‌اسپکتادور به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی سرگذشت یک غریق را به صورت پاورقی چاپ شد.
گارسیا مارکز که به شدت تحت تأثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در ۲۳ سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد.
در سال ۱۹۵۴ به عنوان خبرنگار ال‌اسپکتادور به رم و در سال ۱۹۵۵ پس از بسته شدن روزنامه‌اش به پاریس رفت. در سفری کوتاه به کلمبیا در سال ۱۹۵۸ با نامزدش مرسدس بارکاپاردو در سیزده سالگی تقاضای ازدواج کرد و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند؛ بخش اعظم این سال‌ها را در مکزیک گذراندند. در سال‌های بین ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۱ به چند کشور بلوک شرق و اروپایی سفر کرد و در سال ۱۹۶۱ برای زندگی به مکزیک رفت. در سالهای پایانی زندگی و به مرور زمان خلاقیت و توان نویسندگی مارکز رو به کاهش گذاشت. او برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من، چاپ ۲۰۰۴ حدود ده سال وقت صرف کرد. در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست داده‌است. میراث او مجموعه بزرگی از کتاب‌های داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی می‌نماید. تمام داستانهای وی به نثری نوشته شده‌اند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط می‌توان آن‌ها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد. آخرین اثری که از او منتشر شد، کتابی است به عنوان «نیامدم که سخنرانی کنم»، که ۲۲ سخنرانی او را که به مناسبت‌های گوناگون در سراسر جهان ایراد کرده، در بر می‌گیرد. پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شده‌است. گابریل گارسیا مارکز، در روز پنجشنبه ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ (۲۸ فروردین ۱۳۹۳)، در سن ۸۷ سالگی، در خانه‌اش در مکزیکو سیتی درگذشت. دو سال پیش از مرگ، برادر گابریل گارسیا مارکز اعلام کرد او از بیماری فراموشی (دمانس) رنج می‌برد و دیگر نمی‌نویسد. جسد وی فردای آن روز در روز آدینه در مکزیکوسیتی سوزانده شد، بخشی از خاکستر جسد وی به کلمبیا زادگاهش منتقل شد.

درباره کتاب شب مینا:
شب مينا عنوان کتابی است متشکل از هفده داستان كوتاه به قلم نویسنده بزرگ آمریکای لاتین گابریل گارسیا مارکز. این کتاب بعد از انتشار خیلی زود به زبان‌هاى زنده دنيا ترجمه و منتشر شده است. ترجمه فرانسوی این کتاب با عنوان «دوازده داستانِ كوتاه سرگردان» کمی متفاوت‌تر از عناوین دیگر است.
بسیاری از داستان‌های کوتاه مجموعه شب مینا بعد از انتشار در نشریه‌های ادبی دیگر با کمی بازنویسی خود مارکز منتشر شده‌اند. به همین دلیل ممکن است متن بعضی از این داستان‌ها با داستانهایی که قبلا منتشر شده است کمی متفاوت باشد. کتاب حاضر با ترجمه صفدر تقی زاده از سوی موسسه انتشارات نگاه منتشر شده است. ترجمه این کتاب از روی نسخه انگلیسی ترجمه اديت گراسمن از متن اسپانيايى، به فارسى برگردانده شده است.
مارکز در نوشتن این داستان‌ها از خاطرات شخصی خود وام گرفته است. به همین دلیل می‌توان این اثر را به نوعی زندگی خود مارکز دانست. او تمام شیوه‌های نوین روایت پردازی خود را استفاده کرده تا فضایی تیره و تاریک را به سمت امید هدایت کند. داستان‌های کوتاه مارکز یک ویژگی به خصوص دارند و آن تلفیق خیال و واقعیت است.
گارسيا ماركز به گفته‌ی خود «چندين سال متمادى در جست‌وجوى زبان و بيان و ساختار داستانى تازه‌اى كوشيده است و اين خود مى‌تواند يكى از رازهاى توفيق نويسنده‌اى پرآوازه باشد كه با هر كتاب تازه‌اش، حادثه‌اى در عرصه ادبيات جهان آفريد.»
داستان‌های این مجموعه عبارتند از:
سفر بخیر آقاى رئیس جمهور، سَنت، زیباى خفته و هواپیما، خواب‌هایم را مى‌فروشم، من فقط آمدم که تلفن کنم، ارواحِ ماه اوت، ماریا دوس پرازِرِس، هفده مرد انگلیسى مسموم، ترامونتانا، تابستانِ خوشِ دوشیزه فوربِس، روشنایى مثل آب است، ردِ خونِ تو بر برف، شبِ مینا، چشم‌هاى سگِ آبى‌رنگ، تلخکامى سه خوابگرد، در رثاء خولیو کور تزار و کسى که گل‌هاى رُز را در هم ریخت.

قسمتی از کتاب شب مینا:
روى نیمکتى چوبى زیر برگ‌هاى زرد پارک خالى و خلوت نشسته بود و قوهاى خاکسترى‌رنگ را تماشا مى‌کرد و هر دو دستش را روى دسته نقره‌اى عصایش تکیه داده بود و به مرگ مى‌اندیشید. در نخستین دیدارش از ژنو، دریاچه آرام و روشن بود با مرغان دریایى اهلى که از دست مردم غذا مى‌خوردند و زنانى با آن یقه‌هاى چین‌دار و چترهاى آفتابى ابریشمى، که چشم به راه مشترى بودند و به پریان ساعت شش بعدازظهر مى‌ماندند. اکنون تنها زنى که در دیدرسش بود، زنى بود که روى اسکله خالى گل مى‌فروخت. برایش قبول این واقعیت بسیار دشوار بود که زمان مى‌تواند، نه تنها در زندگى او که در تمامى دنیا این همه تباهى پدید آورد.
او هم یکى دیگر از آدم‌هاى ناشناس این شهر، شهر ناشناسان برجسته بود. کت و شلوار سورمه‌اى راه‌راه به تن داشت با جلیقه زرى‌دوزى شده و کلاه شق ورق یک قاضى بازنشسته و سبیل خودنماى یک تفنگچى، موى پرپشت و کبود پیچ‌پیچ رمانتیک، دست‌هاى یک نوازنده چنگ با حلقه ازدواجِ مردى
زن‌مرده در انگشتِ دست چپ و چشم‌هایى پرنشاط. تنها فرسودگى پوست بود که از ناسلامتى‌اش خبر مى‌داد. با این همه، در هفتاد و سه سالگى، ظرافت و برازندگى‌اش چشمگیر بود. آن روز صبح اما خود را از عالم آن همه غرور و نخوت به دور مى‌دید. ایام عزت و شوکت را براى همیشه پشت سر گذاشته بود و اکنون تنها سال‌هاى مرگ را پیش رو داشت.
بعد از دو جنگ جهانى به ژنو بازگشته بود تا سرانجام از علت دردى که پزشکان مارتینیک تشخیص نداده بودند سردرآورد. در نظر داشت بیش از دو هفته آنجا نماند اما حالا تقریبآ شش ماهى بود که با معاینات خسته‌کننده و تشخیص‌هاى مبهم سر و کار داشت و پایان کار هم به این زودى‌ها معلوم نبود. براى یافتن علت درد، کبد و کلیه‌ها و لوزالمعده و پروستات و هر جاى دیگرى را که محل درد نبود معاینه کردند. تا آن پنجشنبه ملال‌انگیز که ساعت نُه صبح در بخش اعصاب درمانگاه، با پزشکى ناشناس از میان آن همه پزشکانى که به سراغشان رفته بود، قرار ملاقات داشت.
مطب پزشک به حجره‌اى در صومعه راهبان مى‌مانست و پزشک هم آدمى ریزنقش و جدّى بود که شستِ شکسته دست راتش را گچ گرفته بود. چراغ را که خاموش کرد، عکس ستون فقراتش روى صفحه نورانى ظاهر شد، اما فکر نمى‌کرد عکس خودش باشد تا اینکه دکتر با چوبِ اشاره‌اى نازک، محل اتصال دو مهره پشت را، پایین کمرش نشان داد.
گفت: «درد شما اینجاست.»
براى او موضوع چندان هم ساده نبود. درد کمرش مرموز و نایافتنى بود و گاهى انگار در دنده‌هاى پهلوى راست و گاهى زیر شکم بود و غالبآ ناگهان در کشاله رانش تیر مى‌کشید و بى‌هوا غافلگیرش مى‌کرد. دکتر بى‌آنکه از جا بجنبد به حرف‌هایش گوش مى‌داد و چوب اشاره روى صفحه روشن
بى‌حرکت مانده بود. گفت «همین است که ما را اینقدر گمراه کرده. حالا دیگر مى‌دانیم محلش همین‌جاست.» آنگاه انگشت اشاره‌اش را روى گیجگاه پیرمرد گذاشت و با دقت گفت: «هرچند اگر درستش را بخواهید، جناب رئیس‌جمهور، همه دردها اینجاست.»

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

259

زبان

موضوع

,

شابک

9786003761155

وزن

260

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شب مینا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...