شاهنامه و متن پنهان
درباره نویسنده خلیل کهریزی:
خلیل کهریزی نویسنده کتاب شاهنامه و متن پنهان، (زادهٔ 1367) دانشآموخته و پژوهشگر رشته زبان و ادبیات فارسی است.
درباره کتاب شاهنامه و متن پنهان:
موضوع کتاب شاهنامه و متن پنهان بحث در کم و چون توتم و اخترماری در شاهنامه است. مؤلف در بخش نخستین کتاب چکیدهای از آرای محققان را دربارۀ واژه و تعریف و انواع و قوانین و… توتم به دست میدهد و خوانندگان خود را برای دریافت بخش اصلی کتاب به خوبی آماده میسازد. سپس مؤلف به موضوع اصلی کتاب میپردازد. نگارندۀ این سطور بارها دیده است که برخی محققان برای اثبات نظر خود به هر نسخه بدل و بیت الحاقی استناد میکنند و حتی، ناآگاه از شیوۀ ویرایش انتقادی، نبودن ضبط مورد نظر خود را در متن، دلیلی بر نقصِ پیرایش میپندارند، غافل از اینکه در هزاران دگرنوشت و چند هزار بیت الحاقی و دهها روایت برافزوده، میتوان برای هر نظر و نظریهای نقطۀ اتکایی یافت.
روش واقعبینانۀ او همچنین سبب شده است که او موضوع توتم را تنها در روایات سکایی که تازه هنگام تألیف شاهنامۀ ابومنصوری به ترجمۀ خداینامه افزوده شدهاند و از آنجا به شاهنامۀ فردوسی رسیدهاند، مشاهده کند و آن را به یاری برخی نشانهها و تشابهات سایهای به سراسر شاهنامه بسط نداده است. این محسنات روی هم تألیف آقای دکتر خلیل کهریزی را اثری معتبر و قابل استناد ساختهاند.
این کتاب از سه بخش تشکیل شده است. در بخش نخست به بررسی و مرور انتقادیِ نظریهٔ توتمیسم پرداخته شده و در بخش دوم، خلیل کهریزی با درنگی کوتاه بر ادیانِ ایرانیِ کهن کوشیده نقشِ مهمِ آیینهای اخترماری را در این ادیان نشان دهد. نگارنده به هیچروی مدعی نیست که در این دو بخش سخنِ تازهای دارد؛ بلکه کوشیده است مطالبی کوتاه دربارهٔ مباحثی بلند مطرح کند که پیش از این دهها کتاب و پژوهش مستقل دربارهٔ آنها منتشر شده است. این دو بخشِ مروری در حکم مقدماتی کلی برای ورود به بحث اصلی هستند؛ زیرا خواننده برای فهمیدن پارههایی از بخش سوم کتاب که با عنوانِ «متنِ پنهانِ روایتهای ایرانی» مشخص شده، باید اطلاعاتی کلی دربارهٔ توتمیسم و ادیان ایرانی داشته باشد.
پرسشی که ممکن است برای خواننده مطرح شود، این است که چرا این پژوهش متکی به شاهنامه است و این کتاب را در کانونِ جستوجوها نهاده است؟ در پاسخ به این پرسش نیز نخست باید گفت که جستوجوهای نویسنده، به هیچروی، محدود به شاهنامه نبوده است؛ بلکه شاهنامه در کانونِ جستوجوی او بوده است؛ به شکلی که با کمکِ زنجیرهٔ داستانی این کتاب پیش رفته و در این جستوجو از منابع دیگری که داستانهای ملی را در بر دارند، غافل نبوده و با توجه به مجموعهٔ منابعِ گوناگون به بحث پرداخته است.گزینش شاهنامه در جایگاهِ متنِ کانونیِ پژوهش نیز از آن روی بوده است که این کتاب از لحاظ اشتمال بر داستانهای ملی و زنجیرهٔ تاریخیِ ترسیمشده در آن متنی کممانند است و از همینروی از کهنترین روزگار زندگیِ انسانِ ایرانی تا روزگارِ روشنِ تاریخی را در بر دارد.
قسمتی از کتاب شاهنامه و متن پنهان:
توجّه به آسمان و پیوندِ دین ایرانیان با عقاید نجومی و اخترماری با درنگی بر آثار هنری هخامنشی و نقوش به جای مانده از آنها نیز دریافت میشود (ر.ک: ذکاء، ۱۳۵۱:۱۷). البته ناگفته نماند که بر پایهٔ اندیشه و باوری کهن در بین هند و اروپاییان، آسمان پدر و خدای بزرگ است (ر.ک: رضی، ۱۳۸۲:۱۴۷). فرانتس کومن (۱۳۹۳:۲۴) معتقد است که اقوام هند و ایرانی پرستشِ خورشید و ماه و عناصر سپهری را از همسایهٔ خود، یعنی اکّدیها «که اساس اندیشهٔ دینیشان مبتنی بر تجلیل و تکریم کُرات آسمانی و ستارهشناسی بود»، گرفتند. کریستنسن (۱۳۸۸:۴۸) نیز از تأثیر نجوم بابلی و خدایان کوکبی آن سرزمین بر دین هند و ایرانیان سخن رانده است.
بر این اساس، شاید بتوان اخترماری و ادیان نجومی را مربوط به نواحی غربی دانست و اصل غربی برای آنها قائل شد. با وجود این، پیامبر ایرانی، اشو زردشت، نیز به ستارهشناسی نام برآورده بود؛ به شکلی که به یکی از شاگردان ارسطو به نامِ ادموس کتابی دربارهٔ تاریخ ستارهشناسی منسوب کردهاند و در آن کتاب یادکردهایی از زردشت وجود داشته است (ر.ک: رضی، ۱۳۹۰:۲۰۰). علاوه بر این، نامِ زردشت در زبانهای اروپایی Zor-Astra است که «برخی واژهٔ Astra را با واژهٔ یونانی astra-astar به معنی ستاره یکی دانستهاند.
دینو اظهار میکند که واژهٔ zoroaster را میتوان به دوستدار ستارگان ترجمه کرد. برخی دیگر به نگرندهٔ ستارگان یا نگاهدارندهٔ ستارگان یا فرمانروای ستارگان ترجمه و تعبیر کردهاند» (همان: ۱۸۹؛ نیز ر.ک: بنونیست، ۱۳۹۳:۷۶). البته ناگفته نماند که این نام و اشتقاق صورتِ اروپایی نامِ پیامبر ایرانی است؛ وگرنه «نام پیامبر در متنهای اوستایی به صورت zaraθuštra آمده است. این نام یا به معنی “دارندهٔ شتر پیر”، مشتق از zarant-> zarat “پیر”، + uštra “شتر”، و یا به احتمال به معنی “ساربان، شترران”، مشتق از ریشهٔ zar- “راندن” است» (مولایی، ۱۳۹۳:۳۶۱).»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.