سینوهه پزشک مخصوص فرعون
درباره نویسنده میکا والتاری:
در ۱۹ سپتامبر ۱۹۰۸ در شهر هلسینکی فنلاند در یک خانوادهٔ متوسط زاده شد. پس از فراغت از آموزش ابتدایی، در دانشگاه هلسینکی آغاز به آموختن کرد و در سال ۱۹۲۹ در رشتهٔ فلسفه دانشآموخته شد. پس از آن به فرانسه رفت و در مطبوعات فرانسه به کار مشغول شد. او پس از آن وقت خود را بیشتر صرف نوشتن داستانهای تاریخی کرد. داستانهای او به زودی توجه نقادان را به خود کشید و کتابهایش به زبانهای گوناگون برگردانده شد. رمانهای او واقعیات آمیختهای از رخدادهای تاریخی، اسطورهها و پندارهای خود اوست.
درباره مترجم ذبیحالله منصوری:
ذبیحالله حکیمالهی دشتی، (زادهٔ ۱۲۷۸ در سنندج – درگذشته ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در تهران)، پرکارترین مترجم تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران، روزنامهنگار، نویسنده و به گفتهٔ خودش قهرمان بوکس سبکوزن ایران بود. فرزند اسماعیل معروف به ذبیحالله منصوری و با نامهای مستعار پیشتاز و ناصر.
او در مدرسهٔ آلیانس سنندج که فرانسویها آن را اداره میکردند شروع به درس خواندن کرد؛ پس از چندی با مأموریت پدر در کرمانشاه به آن شهر رفت و زبان فرانسه را نزد پزشکی که این زبان را بهخوبی میدانست فراگرفت. او در بازگشت به تهران و درگذشت پدر، عهدهدار مخارج خانواده شد و به ناچار از تحصیل دست کشید. در سال ۱۳۰۱ شمسی همزمان با تأسیس روزنامه کوشش با سمت مترجم داستان و مقاله و مطالب علمی در آن روزنامه شروع به کار کرد.
در سال ۱۳۰۶ در حالی که در روزنامه کوشش کار میکرد، با روزنامه اطلاعات نیز شروع به همکاری کرد که مدتها ادامه یافت و از آغاز انتشار روزنامه کیهان هم به مدت شش سال، چندین کتاب برای این روزنامه ترجمه کرد که همه به صورت پاورقی به چاپ میرسید. بعدها با روزنامه ایران ما، روزنامه داد، مجله خواندنیها، روزنامه باختر، روزنامه اختر امروز، مجلهٔ ترقی، مجلهٔ تهران مصور، مجلهٔ روشنفکر، مجلهٔ سپید و سیاه، مجلهٔ امید ایران، روزنامه پست تهران و سرانجام مجله دانستنیها همکاری داشت. او دیر ازدواج کرد و دارای یک دختر و یک پسر شد. مادرش از خانواده علماء و روحانیون شهر سنندج بود.
در سال ۱۲۹۹ وقتی به تهران آمد میخواست در رشته دریانوردی تحصیل کند ولی در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته میشود حدود ۱۲۰۰ عنوان داستان و مقاله و کتاب نوشتهاست.
وی در طول عمر خود به کشورهایی نظیر هند، شوروی و چندین کشور اروپایی سفر کرد.
ذبیحالله منصوری در ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در بیمارستان شریعتی در ۸۷ سالگی درگذشت. منصوری بیشتر از۶۰ سال نوشت و ترجمه کرد. محل دفن ذبیحالله منصوری در آرامگاه خانوادگی شماره ۵۹۶ بهشت زهرا است.
درباره کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون:
قهرمان رمان، سینوهه پزشک سلطنتی، یک شخصیت افسانهای است که در سن پیری و در محل تبعیدش در سواحل دریای سرخ پس از سقوط و مرگ آخناتون وقایع زندگیش را شرح میدهد.لحن او بدبینانه، تلخ و ناامیدانه است. و میگوید که داستانش را فقط برای دلایل درمانی و پزشکی و همچنین انجام کاری در بیابان های مخروبه مینویسد. سینوهه را هنگام تولد در یک سبد دستباف میگذارند و به رود نیل میسپارند. خانوادهای فقیر او را پیدا میکند و به فرزندی بزرگ میکند. سینوهه در ادامه به مقام کاهنی و پزشکی مخصوص فرعون میرسد و به بابل و سوریه و کنارهٔ دریای مدیترانه سفر میکند. در طول این سفر با رخدادهای گوناگون روبهرو میشود. در بازگشت به مصر برای نجات مصر از حرفهٔ پزشکی خود استفاده میکند. در میانههای داستان او به هویت راستین پدر و مادرش پی میبرد. یکی از ویژگیهای بارز این کتاب توصیف دقیق نحوهٔ زندگی و اوضاع اجتماعی کشورهای مصر، سوریه، بابل، هیتی و میتانی در دوران آخناتون است که درمیان سالهای ۱۳۳۴تا۱۳۵۱ پیش از میلاد میزیستهاست.
از نظر صحت اطلاعات دربارهٔ شیوهٔ زندگی و فرهنگ آن دوره از صحت تاریخی بالایی برخوردار است و اعتبار تاریخی آن توسط کنگرهٔ مصرشناسان قاهره و مصرشناسانی از کشورهای مختلف تایید شده است. والتاری به اشتباه به عنوان یک مصرشناس شناخته میشود در صورتی که هرگز مصر را ندیده بود زیرا میترسید به دلیل تفاوت های مصر مدرن و مصر باستان تصورش از مصر باستان به هم بریزد.او گفته بود “من در مصر زندگی کرده ام با اینکه هرگز آنجا را ندیده ام.”
قسمتی از کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون:
در آن روزها در شهر تبس تحصیلات عالى در دستهاى کاهنان آمون بود، و امکان نداشت بدون مجوز آنها براى به دست آوردن منصبهاى مهم تحصیل کرد. همانطور که همه مىدانند بیمارستان، گورستان و مدرسههاى دینى براى کاهنان در ردههاى بالا سالهاى طولانى در درون حصارهاى معبد قرار داشتند. اینکه دانشکدههاى ریاضیات و نجوم باید تحت حاکمیت کاهنان باشد، قابل فهم بود. اما هنگامى که دورههاى بازرگانى و قضایى طى مىشدند، سوءظنهایى در اذهان طبقات تحصیل کرده هوشیارتر پیدا شد که کاهنان در موضوعاتى که به فرعون و اداره اخذ مالیات مربوط مىشد، دخالت مىکردند. به راستى هیچ ابتکار عمل تازهاى در عضویت در طبقات وکلاء و بازرگانان ضرورى نبود، اما چون معبد آمون حداقل یک پنجم سرزمین مصر را تحت حاکمیت خود داشت و به طور طبیعى تجارت آن را هم کنترل مىکرد، آنهایى که مىخواستند بازرگانانى در سطح بالا شوند یا وارد دستگاه حکومتى شوند، متوجه شدند که عاقلانه این است که در پایینترین درجه کاهنى تحصیل کرده و صلاحیت پیدا کنند تا خودشان را بهعنوان بندگان مؤمن آمون به اثبات برسانند.
قبل از اینکه تحصیل خود را در بیمارستان شروع کنم مجبور بودم در امتحان ورودى پایینترین رده کاهنى در دانشکده الهیات قبول شوم. قبولى در این امتحان بیش از دو سال طول کشید چون بهطور همزمان باید پدرم را در معالجه بیمارانش همراهى مىکردم و از تجربه او معلوماتى را کسب مىکردم که در شغل آیندهام از آنها بهره ببرم. من همچون گذشته در خانه زندگى مىکردم اما باید هر روز در سخنرانىهاى تحصیلى شرکت مىکردم. همیشه از تحصیل در بیمارستان محروم مىشدند، خواه در شهر تبس و خواه در بقیه نقاط کشور مصر.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.