سینه سرخ
یو نسبو، زادهی ۲۹ مارس سال ۱۹۶۰، نویسندهی سرشناس داستانهای جنایی و موسیقی دانی نروژی است. تا سپتامبر سال ۲۰۰۸، بیش از یک و نیم میلیون نسخه از رمانهای او در نروژ به فروش رفت و آثارش به بیش از چهل زبان ترجمه شده است. مجموعه رمانهای جنایی «هری هول»، اثر یو نسبو، دربارهی مردی است که همیشه در حال مواجهه با ترس هایش است. رمانهای متعددی از این مجموعه، جزو آثار پرفروش در جهان بودهاند.
یو نسبو با «سینه سرخ » وارد فضای نروژ و ماجرایی جنایی در جنگ جهانی دوم میشود. ماجرا مربوط به واقعه همکاری داوطلبانه برخی از نروژیها با نیروهای اس. اس است. ماجرا از زمان بازدید کلینتون از نروژ آغاز میشود. کارآگاه هری هول، باعث سرافکندگی نیروی پلیس شده و به خاطر خطاهایش، به انجام وظایف اطلاعاتی کم اهمیت گماشته شده است. هول اما به هنگام رصد فعالیت های مربوط به گروه های نئو-نازی در اسلو، به شکلی تصادفی به درون رازی با ریشه هایی عمیق در گذشتهی تاریک نروژ کشیده می شود: زمانی که افرادی در دولت، آگاهانه با آلمان نازی همکاری میکردند. بیش از شصت سال بعد، این لکهی ننگین هنوز پاک نشده است—و اکنون، کهنه سربازانی که در این ماجرای تاریک نقش داشته اند و زمانی از زمستان بی رحم و کشندهی روسیه جان به در برده بودند، یکی پس از دیگری به قتل می رسند.
نسبو در «سینه سرخ» در پی گفتن این واقعیت است که اعمال گذشته به راحتی دست از سر انسان برنمیدارند و ظلم چیزی نیست که در تاریخ فراموش و مدفون شود. برخی از فلاشبکها در این اثر به جنگ استالینگراد و بخشی به وین و بمباران هامبورگ برمیگردند. در هر کدام از آنها هم سرنخی از حل معما وجود دارد. ساختارهای معمایی یو نسبو خیلی پیچیدهاند و استادانه طراحی شدهاند او این اطلاعات را خارج از کلیشهها و قواعد رایج داستان معمایی به کار برده و با عناصر دیگری همچون ترس و تردید تلفیق کرده است.
قسمتی از کتاب سینه سرخ:
بذار يه چيزی بهت بگم هری! قبل از انتخابات 1994، وقتی كه ما هنوز قانون اقليت سفيد رو داشتيم، هوچنر تو يه شهر سياه پوست نشين كوچيكی به دو تا دختر سياه پوست كه هر دو يازده ساله بودن، از يه مخزن آب، پشت زمين مدرسه شليک كرد. ما حدس میزنيم يه نفر تو يه فلكس واگن، كه عضو حزب آپارتايده پشت اين قضيه است. دربارهی مدرسه بحث به راه افتاد؛ فقط چون سه تا دانش آموز سفيد داشت. از گلولههای سنگاپوری استفاده كرده بود، مثل همونا كه تو بوسنی استفاده میكرد. به فاصلهی صد متر، مثل دريل همه چيو سوراخ و راهشونو باز كردن. گلوله به گردن هر دوتا دختر خورده بود و مثل هميشه اصلا مهم نبود كه بيشتر از يك ساعت طول كشيد تا آمبولانس به يه روستای سياه پوست نشين برسه.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.