سیبها هرگز نمیافتند
درباره نویسنده لیان موریارتی:
لیان موریارتی (Liane Moriarty) نویسنده کتاب سیبها هرگز نمیافتند، متولد ماه نوامبر سال 1966 در سیدنی استرلیا است. وی از سال 2004 و پس از سالها کار در حوزه تبلیغات و بازاریابی در یک شرکت چاپ، نویسندگی را آغاز کرد. در سال 2004 و پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه مککوایر در سیدنی، اولین رمان او انتشار یافت. موریارتی پس از آن، 5 رمان دیگر نیز به انتشار رساند. وی در سال 2013 رمان «راز شوهر» را نوشت که در زمره پرفروشترینهای نیویورکتایمز و آمازون قرار گرفت. لیان به همراه همسرش، آدام، و دو فرزندشان در شهر سیدنی زندگی میکنند. گفتنی است که سریال کوتاهی بر اساس رمان دروغهای کوچک بزرگ با با حضور بازیگران مطرحی چون نیکول کیدمن ساخته شده است. امروزه کتابهای وی به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده و خود نویسنده شهرت جهانی پیدا کرده است.
درباره کتاب سیبها هرگز نمیافتند:
استفن کینگ: «خندهدار و ترسناک.»
جوجو مویز: «خیلیخیلی خوب.»
آسوشیتد پرس: «لیان موریارتی در این کتاب بینظیر است و برگ برندهی خود را رو میکند.»
ریل سیمپل: «شوخطبعی معروف موریارتی و جهانبینی هوشمندانهاش دربارهی خانوادهها موجب خلق یک داستان سرگرمکننده و پیچیده میشود که تا آخرین صفحه شما را مجبور میکند حدس جدیدی دربارهی پایان داستان بزنید.»
اینترتینمنت ویکلی: «بازی، شروع، قتل. کتاب معمایی جدید موریارتی ترکیبی از مشکلات زناشویی، کلاهبرداری بلندمدت، یک قتل بالقوه، و تنیس حرفهای است. هر آنچه که موریارتی لمس میکند به طلا تبدیل میشود. در این داستان، که قرار است به زودی به سریالی کوتاه تبدیل شود، بار دیگر قدرت موریارتی در بیان رازهای خانوادگی را مشاهده میکنید.»
بوکلیست: «موریارتی هنگام نگارش این کتاب در اوج هنر نویسندگیاش است. هیچ سرنخی در داستان رها نمیشود، حتی اتفاقات فصل پایانی.»
ای-آنلاین: «به خودتان لطف کنید و کتاب جدید موریارتی را بخوانید چون احتمالا سال دیگر همه به شدت طرفدار سریال کوتاهی میشوند که از این کتاب تولید و پخش خواهد شد. نویسندهی رمان «دروغهای کوچک بزرگ» با کتاب هیجانانگیز دیگری برگشته است که معنای خانواده بودن را به بهترین شکل توصیف کرده است.»
قسمتی از کتاب سیبها هرگز نمیافتند:
دو مرد و دو زن در گوشه دوری از یک کافه و زیر تابلوی گل آفتابگردان هنگام سحرگاه در توسکانی نشسته اند، به اندازه بازیکنان بسکتبال قد بلند هستند و هنگامی که روی میزگرد موزائیکی خم شدند پیشانی هایشان به هم نزدیک شد. با صدای کم و آرام صحبت میکنند، گویی درگیر پرونده جاسوسی در سطح بینالملل هستند که البته با این کافه بیرون شهر در یک روز مطبوع تابستانی در صبح شنبه بوی کیک موز و گلابی تازه و همچنین موزیک راک آرام که با صدای کم از کافه پخش می شود و صدای خُرد شدن قهوه در دستگاه اسپرسو ساز هماهنگی ندارد.
دختر پیشخدمت به رئیسش گفت: «فکر میکنم خواهر و برادرن خیلی به هم شباهت دارن.» پیشخدمت تک فرزند است و با دیدن خواهران و برادران هیجان زده میشود.
برای رئیسش، که یکی از هشت فرزند خانوادهاش است، این موضوع اصلاً هیجان انگیز نیست: «چرا سفارش دادنشون اینقدر طول کشید؟» هفته گذشته طوفان تگرگ بود یک هفته باران پربرکت داشتند. حالا آتش سوزی هم تحت کنترل است و دودها کم کم محو میشوند و مشتریان دوباره با پول نقد در دست بیرون آمده اند بنابراین باید میزها زود خالی شود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.