سیاه بازی
معرفی کتاب سیاه بازی:
قسمتی از کتاب سیاه بازی:
_دیشب اومدم خونتون نبودی. راستشو بگو کجا رفته بودی؟ به خدا رفته بودم.
_رفته بوده دنبالِ داش سیای ما ببینه باز کجا گوسفند میچرونه؟!
سرش را به سختی از زیرِ اتومبیل بیرون کشید و نگاهش به کفشهای کهنهی اسی افتاد. چپ چپ نگاهش کرد!
_ نه خیر. رفته بودم دنبالِ بزمچه های محل… سلامت کو؟
اسی جلوتر آمد و نیشش را تا بناگوش باز کرد.
_نوکرتم و سلام…! چی میخوری؟
خودش را از زیرِ ماشین به بیرون سُر داد.
_چیز… میخوری توام؟
دوباره خندید.
_با ما به از آن باش که…
پشتِ سرش را با دست خاراند.
_حالا هر چی! کِفین گارداش؟
سرش را با تاسف تکان داد.
_گند زدی تو ضرب المثل… صدبار گفتم وقتی زیرِ این لامصب ام فک نزن. تمرکزم به هم میریزه! بعد با حرکتی نمایشی آدامس داخل دهنش را جلوی پایش تف کرد.
_بیا… کوفت دارم میخورم. یه آدامس موزی هم میخوریم باید اجازه بگیریم ازت؟ اسی خندید. خم شد و دستش را با حالت لوتیگری اول به آدامس و بعد به زمینِ زیر پایش زد!
_کوچیکتم بیاعصاب خاکِ پا. آدامستم! ولی خودمونیما. زیرِ چه عروسکی بودی! کوفتت بشه! آچار را به طرفش…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.