سوسویی در تاریکی
درباره نویسنده استیسی ویلینگهام:
استیسی ویلینگهام (Stacy Willingham) نویسنده کتاب سوسویی در تاریکی، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز است. ویلینگهام قبل از روی آوردن به داستاننویسی، ویراستار و استراتژیست برند برای آژانسهای بازاریابی مختلف بود و مدرک کارشناسی خود را در روزنامهنگاری مجلات از دانشگاه جورجیا و MFA از کالج هنر و طراحی ساوانا گرفت. آثار او در بیش از 30 کشور ترجمه شده است. او در حال حاضر در چارلستون، کارولینای جنوبی، با همسرش، بریت، و لابرادودل، ماکو، زندگی میکند، جایی که او همیشه در حال کار بر روی کتاب بعدی خود است.
درباره کتاب سوسویی در تاریکی:
تابستان سال 1999، کلوئی دیویسِ دوازدهساله با خانوادهاش در لوئیزیانا زندگی میکند. در این حین، شش دختر نوجوان در شهر گم میشوند. چند ماه بعد و اواخر تابستان پدر کلوئی بازداشت شده و به قتلها اعتراف میکند. او به حبس ابد محکوم میشود و خانواده پس از این اتفاقات هولناک شهر را ترک میکنند تا بتوانند با این قضیه کنار بیایند.
تابستان 2019، کلوئی روانشناس شده و در قسمتی دیگر در لوئیزایانا زندگی میکند. او در شرف ازدواج است و همهچیز برای شروع یک زندگی شیرین آماده به نظر میرسد. اما ناگهان دختری نوجوان در شهر گم میشود. و دختر دیگری… کلوئی به یاد گذشتهی خودش میافتد. تابستانِ هولناکِ بیست سالِ قبل دارد تکرار میشود. آیا همهی اینها صرفاً توهمات اوست یا دوباره قاتلی در شهر پیدا شده و دست به جنایت میزند؟
کتاب سوسویی در تاریکییکی از تحسینشدهترین رمانهای ژانر جنایی و رمزآلود سال 2022 است. استیسی ویلینگام در اولین رمانش نشان داده کاملاً این ژانر را میشناسد و با قواعدش آشناست. تریلری روانشناختی با شخصیتهایی جذاب و پیچیده و غیرقابلاعتماد، گرههای داستانی غافلگیرکننده و پایانی غیرقابلانتظار. بسیاری این کتاب را نویدبخش ظهور استعداد جدیدی در این ژانر میدانند. داستان نامبرده بلافاصله پس از انتشار با استقبال مواجه شد و در لیست پرفروشهای نشریات معتبری همچون نیویورک تایمز قرار گرفت. همینطور جزو کتابهای منتخب ژانر معمایی یا جنایی بسیاری از نشریات و سایتها بوده است.
کتاب سوسویی در تاریکی از زاویهی اول شخص روایت میشود، در حقیقت دختر یک قاتل سریالی داستان را تعریف میکند. کسی که روانشناس هم هست. همین موضوع این امکان را به استیسی ویلینگام داده تا از دیدی روانشناختی، مسألهی جنایت و تروما را بررسی کند. کلوئی از کودکیاش رنج میبرد و اتفاقات گذشته، بعد از بیست سال هنوز دست از سرش برنداشته. او همزمان میخواهد راز معماهای فعلی را هم کشف کند.
قسمتی از کتاب سوسویی در تاریکی:
دختر پانزدهسالهای که تیغ به پوستش میکشد احتمالاً حس میکند بیکفایت است، باید درد جسمانی را حس کند تا رنج عاطفی شعلهور در درونش را خاموش کند. مشکل پسر هجدهسالهای که نمیتواند خشمش را کنترل کند حتماً به مشاجرهٔ حلنشدهای با پدر و مادرش برمیگردد، حس رها شدن از سوی آنها، نیاز به اثبات خود. نیاز به اینکه قوی جلوه کند، درحالیکه از درون خرد و شکسته است. یک دختر دانشجوی بیستساله که مست میکند و با هر پسری که برایش یک ودکاتونیکِ بیستدلاری میخرد، میخوابد و صبح که میشود از اعتمادبهنفس پایین و حسرت جلب توجه میگرید، چون ناچار است برای به دست آوردن آن در خانه با همه بجنگد. یک تعارض درونی بین آدمی که هست و آدمی که فکر میکند دیگران از او انتظار دارند باشد.
مشکل با پدر. سندروم تکفرزند بودن. حاصل طلاق.
اینها کلیشهاند، اما واقعیت دارند. اشکال ندارد این را بگویم، چون خودم هم یک کلیشهام.
به ساعت هوشمندم نگاهی میاندازم، مدتزمانِ ضبط جلسهٔ امروز روی صفحه چشمک میزند: ۵۲: ۰۱: ۱. روی فرستادن به آیفون ضربه میزنم و تایمر کوچک را تماشا میکنم که در مدت ارسال فایل به گوشیام از خاکستری به رنگ سبز درمیآید و بعد همزمان روی لپتاپم هم کپی میشود. تکنولوژی. یادم میآید دختربچه که بودم دکترها پروندهام را برمیداشتند و آن را ورق میزدند. من روی یکی از انواع همین صندلیهای چرمی کهنه مینشستم و به کمد پوشههایشان نگاه میکردم که پر از مشکلات آدمهای دیگر بود.
پر از آدمهایی مثل خودم. با دیدن آنها حس میکردم زیاد تنها نیستم، عادیترم. آن کمد چهارکشویی فلزی، احتمال اینکه بتوانم روزی دردم را بیان کنم ـ آن را به زبان بیاورم، جیغ بزنم، گریه کنم ـ نشان میداد. بعد وقتی آن زمان شصتدقیقهای به صفر میرسید، خیلی راحت میتوانستیم پرونده را ببندیم و برگردانیم داخل کشو، محکم قفل کنیم و تا روز بعد محتویاتش را فراموش کنیم.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.