سه زن
درباره نویسنده ثریا ام لین:
ثریا ام لین (Soraya M. Lane) نویسنده کتاب سه زن، نویسنده انگلیسی است. او در کودکی آرزوی نویسندگی در سر میپروراند، اکنون بهعنوان نویسندهای تماموقت کار میکند و هر روز درباره شغل دیگر خود یعنی مادرِ دو پسر کوچک بودن مینویسد. ثریا نویسندگی را «بهترین حرفه جهان» توصیف میکند و عاشق گذراندن روزهای خود در فکر شخصیتهای رمانهایش است. او به همراه همسر و دو پسرش در نیوزیلند در مزرعهای کوچک زندگی میکند که دور تا دورشان را حیوانات گرفتهاند. دفتر کاری مشرف به مزرعه دارد که اسبهایشان در آن به چرا میروند.
درباره کتاب سه زن:
کتاب سه زن داستانی عاشقانه با پس زمینه جنگ جهانی دوم است. نویسنده به عشق، دوستی و تلاش برای زندگی سه زن اشاره کرده است. سه زن از سه جای مختلف که همگی به دلیل شرایط خاص زندگیشان با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و تلاش میکنند تا بهترین کاری که از دستشان برمیآید را انجام دهند. اسکارلت، دختری اهل لندن و از خانوادهی مرفه است که در پی بیخبری از نامزدش به مناطق جنگی سفر میکند. الی دختری ایرلندی است که سابقهی کار پرستاری دارد و بسیار مهربان است و نفر سوم، لوسی است. پرستاری با تجربه و کارکشته. هر سه در نورماندی مستقر میشوند و با شدت یافتن جنگ، تمام وقتشان را به سربازان خسته و مجروح اختصاص میدهند.
انجمن داستان تاریخی: «سه زن کتابی است که سخت میتوان آن را زمین نهاد و یک کتاب فوقالعاده برای اضافه کردن به کتابخانه هر فرد است.»
Flipping thru the Pages: «عاشقانهای کامل در پس زمینهی جنگ جهانی دوم. سه زن، داستانی حماسی از دوستی و عشق و بقاست.»
والاستریت ژورنال: «میخکوبکننده و فریبنده، سه زن، داستان حماسی رفاقت و بقا و پایداری است. نگارش سرشار از کمال خانم لین، خواننده را به دنیای اسکارلت و الی و لوسی برده و تا آخرین صفحه ی کتاب مخاطب را اسیر خود میکند. خواننده خود را در پیروزیهای آنان شاد و در غمهایشان، نگران میبیند. داستانی کاملا لذتبخش و بسیار پیشنهادشونده.»
قسمتی از کتاب سه زن:
الی بهشدت دلدرد داشت و هرچند کشتی آرام حرکت میکرد و در آبهای کمعمق بودند، هنوز حالش خوب نشده بود. آش سرد و نان بیات در معدهاش سنگینی میکرد و بهخاطر مدتها غذای خوب نخوردن، بهطور وحشتناکی احساس ضعف و مریضی میکرد. مدت زیادی از بودنشان در دریا نمیگذشت، اما گویا عمری گذشته بود. جیرهها مدتی طولانی افتضاح شده بود و او در آرزوی میوه یا هر چیزی بود که بیات یا بیمزه نباشد. زمانیکه در بیمارستان آموزش میدید، ماهی یکبار مجاز به خوردن پرتقال بودند و حالا او سعی میکرد تا طعم شیرین مرکبات را مزه کند.
نگاهی سرسری به جلو انداخت، کیپتاکیپ زنانی حضور داشتند که بیشک همانند او مشتاق بودند دوباره به خشکی برسند. هنوز خیلی مانده بود تا برسند، اما او نمیخواست اولین نگاه دقیقش را به فرانسه از دست بدهد. الی دستش را در جیبش کرد و نیمی از میانوعدهای را که صرفهجویی کرده بود بیرون آورد، شکمش بهشدت قاروقور میکرد و تصمیم گرفت بهجای اینکه میان وعدهاش را سهواً در آب بیندازد، آن راحالا بخورد و لذت ببرد. نمیدانست چه مدت از سفرشان باقی مانده است. کشتی اکنون آهسته و پیوسته میان آب حرکت میکرد، و او امیدوار بود بتواند تحمل کند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.