جنگل تاریک مجموعه سه جرم کیهانی جلد دوم
درباره نویسنده سیکسین لیو:
سیکسین لیو (Liu Cixin) نویسنده کتاب جنگل تاریک، (زاده 23 ژوئن 1963) نویسنده داستانهای علمی چینی است. او برندهی نه بار جایزه گلکسی (معتبرترین جایزه علمی تخیلی ادبیات چین)، برنده جایزه هوگو 2015 (برای سه جرم کیهانی) و جایزه Locus 2017 (برای پایان مرگ) و همچنین نامزد برای جایزه سحابی در ترجمههای انگلیسی از آثار او، نام او به شکل سیکسین لیو آورده شده است. لیو سیکسین در 23 ژوئن 1963 در Yangquan، شانشی متولد شد. والدین لیو در معدن در شانشی کار میکردند. به دلیل خشونت انقلاب فرهنگی او را برای زندگی در خانه اجدادی خود در شهرستان لووشان در هنان فرستادند. لیو در سال 1988 از دانشگاه حفاظت از آب و انرژی الکتریکی در شمال چین فارغ التحصیل شد. سپس به عنوان مهندس کامپیوتر در یک نیروگاه در استان شانشی مشغول به کار شد.
درباره کتاب جنگل تاریک:
نيورک تايمز: «اين کتاب نقطه عطفي در داستان علميتخيلي چينيست… که به چيزي وراي جهان علميتخيلي دست يافته که گرچه کوچک اما شکوفاست و حيات تازهاي به اين نوع ادبيات بخشيده است. اين کتاب، نسل بشر را به طور مستمر به جهاني ميبرد که برعليه گذشته نزديک ــ دوره ناآرامي و آشفتهي انقلابفرهنگيست. يک داستان کلاسيک علمي تخيلي به سبک نويسندهي انگليسي، آرتورسي کلارک است.»
بوک لیست: «مجموعه اي از صحنههاي زيباي سورئال و فراموش نشدني که عميقاً شما را دربند کرده و بيامان تا پايان داستان با خود ميبرد. هر کسي با هر زباني بايد اين کتاب را بخواند.»
قسمتی از کتاب جنگل تاریک:
دژ گریلی، آلاسکا. چند گوزن زرد کم رنگ که سلانه سلانه در دشت برفی میخرامیدند، با حس لرزش زمین زیر برف کم کم گوش به زنگ شدند. در مقابل آنها کرمی سفیدی باز شد. آن کره را مدتها قبل آنجا گذاشته بودند و مثل تخم مرغ عظیمی بود که نصف آن زیر زمین قرار داشت، اما گوزنها همیشه حس میکردند که آن کره به جهان یخ زده متعلق نیست. تخم مرغ از هم باز شد و دود و آتش شدیدی بیرون فرستاد. بعد با غرشی، استوانهای با سرعت رو به بالا رفت و از ته آن آتش فوران کرد. تودهی برف اطراف با آتش به هوا پرتاب شد و دوباره مثل باران بارید.
وقتی استوانه به اندازهی کافی بالا رفت، انفجارهایی که گوزنها را وحشت زده کرده بود، دوباره جای خود را به آرامش داد. استوانه در میان آسمان ناپدید شد و رد سفید درازی پشت سرش باقی گذاشت؛ انگار که زمین برف پوش توپ عظیمی از الياف بود که دست نامرئی غول پیکری رشتهای از آن به طرف آسمان کشیده است. افسر ارزیاب نمایشگر هدف ماوسش را کنار گذاشت و گفت: «لعنتی! فقط چند ثانیه ی دیگر کافی بود تا من وقفه در پرتاب را تأیید کنم!»
این افسر در فاصلهی هزاران کیلومتری در اتاق کنترل پدافند موشک اتمی در مرکز فرماندهی نوراد، سیصد متر زیر کوههای شیان شین، نزدیک چشمههای کلرادو بود. جونز، دیده بان مداری، سر تکان داد و گفت: «به محض آنکه سیستم هشدار بالا آمد، فهمیدم که چیزی نیست.»
ژنرال فيتزروی پرسید: «پس چه به سیستم حمله کرده؟»
دفاع موشک اتمی فقط یکی از وظایف شغل جدید او بود؛ اما هنوز کاملا با آن آشنا نشده بود. ژنرال در آن حال که به مانیتور روی دیوار نگاه میکرد، میکوشید نمایشگرهای گرافیکی حسی را که در مرکز کنترل ناسا داشتند، مکان یابی کند. خط قرمز مارپیچی…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.