سندروم هوبریس
درباره نویسنده دیوید اوون:
دیوید اوون (David Owen) نویسنده کتاب سندروم هوبریس، متولد 1964، نویسنده آمریکایی و کارمند نیویورکر و گلف دایجست میباشد.
درباره کتاب سندروم هوبریس:
انحراف من سالها قبل از این آغاز شده بود! از سال بیست و چهار و شاید هم قبل از آن به دز ارتداد در افکار و دماغهای عده ای از جمله من باور می شد. در بیست و سه [۱۳۲۳] تشکیلات حزبی و سندیکایی توده هنوز مراحل رشد خود را طی میکرد که رفیق «کافتارادزه به ایران آمد. روشنفکران حزب توده هر ماه جلسه ای عمومی تشکیل میدادند تا با هم تماس تشکیلاتی و حزبی بیشتری داشته باشند. در جلسه عمومی ماهانه روشنفکران مسئله را طرح نمودم تفصیل قضیه این است که برای آن جلسه تصادفاً برنامه ای تنظیم نکرده بودند و ناگزیر پیشنهاد داده شد رفقا مسائل روز را طرح کنند.
مدتی طول کشید تا من توانستم پیشنهادی بدهم. بزرگترین مسئله روز همان بود، اما به نظر میرسید از شدت غرابت و اهمیت، کسی آن را جزو مسائل روز به حساب نمی آورد. طرح مسئلۀ چگونگی اعطای امتیاز به دولت سوسیالیستی شوروی از طرف من با سکوتی سنگین بدرقه شد و بدون اینکه مخالفتی صریح با طرح این مسئله صورت بگیرد، رفقای روشنفکر متوجه شدند که طرح مسئله موقعیتی ندارد و باید موضوع دیگری را پیش کشید. فردای آن روز طرح کننده سؤال به عنوان فردی که از روی سهل انگاری (!) پرو و کاسیونی در حزب ایجاد کرده است مورد بی مهری و ملامت قرار گرفت.
قسمتی از کتاب سندروم هوبریس:
قدرت داروی گیرایی است که هر رهبر سیاسیای شخصیت ریشه ای ملزوم برای خنثی کردن آن را ندارد: تلفیقی از عقلِ سلیم، شوخ طبعی، شایستگی، تردید و حتی بدبینیای که قدرت را همان طور که هست میبیند، فرصتی محرمانه برای اثرگذاری و گاهی برای تعيين تغيير اوضاع.
شاید ژرف ترین مطالعه در این باره، هر چند غیر پزشکی، در دنیای باستانی انجام شده باشد یونانیها مفهوم هو بریس را برای توصیف و کشف آن توسعه دادند. ابتدایی ترین معنی به سادگی توصیف یک عمل بود: عملی هوبریستیک که یک شخصیت قدرتمند با غرور و اعتماد به نفس بی حد و حصرش انجام میدهد و با دیگران رفتاری گستاخانه و اهانت آمیز دارد. به نظر میرسد آنها از به کار بردن قدرتشان برای چنین رفتارهایی با دیگران لذت میبرند، اما چنین رفتار شرم آوری در یونان باستان قویاً محکوم شده بود.
در قطعهی مشهوری از فایدروس افلاطون میل به هو بریس چنین تعریف شده: «اما وقتی کشش بیخردانه ما را به سوی لذت سوق دهد و بر جوید، قاعده اش افراط [هو بريس] خوانده میشود.» افلاطون این “قانون کشش” را به عنوان چیزی بی خردانه تعبیر کرده که افراد را به سویی سوق میدهد تا به واسطه ی اعمال هو بریستیک کارهای اشتباهی انجام دهند. ارسطو در خطابه افلاطون عنصر کششی که او در هوبریس شناسایی میکند را ادامه میدهد و بیان میدارد لذتی که کسی از عمل هو بریستیک به دنبالش است در نشان دادن خودش به عنوان مافوق قرار دارد. برای همین است که جوانان و ثروتمندان به توهین عادت دارند [هو بریستیک]؛ چرا که آنها فکر میکنند در ارتکاب آنها اعمال هو بریستیک] برتری را به نمایش می گذارند.
اما این مفهوم به منظور بررسي الگوهای رفتار هو بریستیک، دلایل و پیامدهایش بیشتر در تئاتر توسعه یافته بود تا در فلسفه. یک زندگی هوبریستیک در راستای چیزی مثل جریان ذیل ادامه می یابد. قهرمان با دستیابی به موفقیتِ غیرعادی در مقابل احتمال…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.