سرنوشت بشر
درباره نویسنده آندره مالرو:
آندره مالرو (André Malraux) نویسنده کتاب سرنوشت بشر، منتقد هنری و سیاستمدار فرانسوی بود. مالرو در ۳ نوامبر ۱۹۰۱ در پاریس به دنیا آمد. پدر و مادرش وقتی او خردسال بود جدا شدند و بعد طلاق گرفتند. مالرو نزد مادرش بزرگ شد و به مدرسه زبانهای شرقی رفت. آندره دانشآموز خوبی نبود و نتوانست سال آخر دبیرستان را به پایان برساند. با شروع جنگ داخلی اسپانیا به نیروهای جمهوریخواه پیوست و خلبان شد.
در جنگ جهانی دوم راننده تانک بود و دستگیر شد، ولی توانست فرار کند و به نیروهای مقاومت فرانسه بپیوندد. در ۱۹۴۴ گشتاپو او را دستگیر کرد، ولی زنده ماند و به کمک نیروهای مقاومت آزاد شد. شارل دوگل او را به سمت وزیر اطلاعرسانی منصوب کرد. در این دوره آثاری در مورد هنر و فرهنگ منتشر کرد. از سال ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۴، مالرو کتاب ۳ جلدی موزه خیالی پیکرتراشی جهان را به چاپ سپرد. در سال ۱۹۵۸ هنگامی که دوگل مجدداً قدرت را به دست گرفت مالرو وزیر فرهنگ فرانسه شد. در این سمت او به تأسیس خانه فرهنگ در سراسر فرانسه پرداخت.
.آندره مالرو در طول عمر ۷۵ ساله خود به کشورهای گوناگونی سفر کرد و جالب اینجاست که در این سفرها، بیش از همه شیفته تمدن کهن ایران و شهر زیبا و دیدنی اصفهان شد یوسا همچنین بیان کرد که آثارش را «با شور و شوق فراوان» میخوانده: «شاید در تمام صحنههایی که در عصر قهرمان اعمال جمعی یا زندگی دانشآموزان را همچون جامعهای وصف کردهام، صحنههایی از رُمانهایی مالرو را در نظر داشتهام که صحنهٔ جمعه را توصیف میکند. به نظر من در نوشتنِ جنبههای جمعی زندگی، رُماننویس بزرگی بود.»
درباره کتاب سرنوشت بشر:
سرنوشت بشر رمانی از آندره مالرو، نویسندهی فرانسوی، که در 1933 انتشار یافت و جایزهی گنکور را دریافت کرد. چارچوب این رمان را نیز انقلاب تشکیل میدهد؛ ولی، با اینکه انقلاب به اندازهی کتاب فاتحان، اثر دیگر مالرو، در آن حضور دارد، لکن از موجودیت مستقلی برخوردار نیست و دیگر کانون محرک کتاب به شمار نمیرود. حضور و وجود آن به اندازهی تعلقی است که هریک از قهرمانان به آن دارند.
قسمتی از کتاب سرنوشت بشر:
ساعت یازده بامداد
فرال فکر کرد: «اوضاع بد است.» اتومبیل او، یگانه ووازن شانگهای چون رئیس اتاق بازرگانی فرانسه نمیبایست از یک اتومبیل آمریکایی استفاده کند. در طول ساحل رودخانه حرکت میکرد. در سمت راست، هزاران نفر از کارگران کارخانههای نخ ریسی زیر پرچمهای دراز و عمودی که رویشان با الفبای چینی نوشته شده بود :«دوازده ساعت کار در روز بس است.» «کار کردن کودکان کمتر از هشت سال بس است.» با آشفتگی توأم با اضطراب ایستاده یا چمباتمهزده یا روی پیاده روها خوابیده بودند. اتومبیل از مقابل گروهی زن که زیر شعار «حق نشستن برای کارگران زن» گرد آمده بودند گذشت. حتی زرادخانه هم خالی بود، چون کارگران فلزکاری اعتصاب کرده بودند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.