زن ستمدیده
درباره نویسنده مارینا کارر دانکوس:
مارینا کارر دانکوس (Marina Carrère d’Encausse) نویسنده کتاب زن ستمدیده، دکتر و روزنامه نگار، سال 1961 در پاریس متولد شد. او در مجلات پزشکی و مجلات بهداشت مصرف کننده کار میکرد، او به عنوان تهیه کننده و مجری مشترک، با میشل سیمس، برنامههای پزشکی Le Magazine de la health and Allô همکاری میکند. او در سال 2012 به عنوان شوالیه لژیون افتخار پزشکان در فرانسه تعیین شد.
مارینا نویسنده چندین کتاب در زمینه سلامت است، از جمله Alcool: les jeunes clinquent (Anne Carrière، 2011) ، که توسط Pocket تحت عنوان L’Alcool et les jeunes منتشر شده است: با توصیههای گرانقدر دکتر فیلیپ باتل، روانپزشک، متخصص الکل و رئیس بخش اعتیاد شناسی در بیمارستان بوژون، در کلیشی نوشت. اولین رمان او، زن ستمدیده، در سال 2014 توسط همین ناشر ظاهر شد.
درباره کتاب زن ستمدیده:
بنابر اعلام سازمان ملل متحد، هرساله دستکم پنج هزار زن، به اتهام مسائل ناموسی به قتل میرسند. مارینا کارر دانکوس در کتاب زن ستمدیده بخشی از زندگی یکی از زنانی را که در جوامع بسته و سنتی در قرن بیست و یکم همچنان قربانی خشونتها و فجایع خانگی و ناموسی میشوند، به تصویر میکشد.
موضوع قتلهای ناموسی به سنتی مربوط میشود که بهطور خاص در جوامع پدرسالار کشورهای خاورمیانه و در بعضی از مناطق آمریکای لاتین گسترش پیدا کرده است. بروز اولیه اینگونه اعمال، از پیش در جامعه عرب قبل از اسلام دیده شده است. این عمل در تمامی جوامع اجتماعی-فرهنگی انجام میگرفت. قانون در این زمینه پاسخگو نبوده و هیچ حکم مذهبی در این مورد وجود نداشته است تا با عاملان این قتلها به مبارزه بپردازد.
هرچند با تأکید میتوان گفت که تمام قتلهای صورتگرفته به بکارت و دوشیزگی دختر مربوط بوده است یا دیده شدن دختر با یک پسر، پوشیدن لباسهای نهچندان پوشیده، برگشتن دیرهنگام به خانه و… میتواند شک و گمان نزدیکان را برانگیخته کند و آنها را بهسمت قتلهای ناموسی بکشاند. درواقع آنها فکر میکنند که شرافت خانواده به پاکی و عفت دختر بستگی دارد و اگر این شرافت لکهدار شد یا به لکهدار شدنش شک کردند، باید آبروی خانواده را با خون کسی که متهم به این لکهدار شدن است، بشویند. پدر، برادر، پسرعمو یا فرد دیگری که توسط خانواده انتخاب میشود، مسئول انتقام گرفتن از شرافت خانوادگی میشود و هر عمل بهظاهر کوچک هم با خطر مجازاتی هرچند کوچک همراه است.
مارینا کارر دانکوس در کتاب زن ستمدیده داستان فاطمه را بازگو میکند. او به همراه فرزندان، شوهر و خانواده شوهرش در کردستان عراق زندگی میکند. روزی او را که به شدت سوخته است به بیمارستان منتقل میکنند. به نظر میرسد که فاطمه تصادفا در یک حادثه دچار آتشسوزی شده است. اما آیا این تمام واقعیت است و همهچیز را میتوان در قالب “تصادفی نامیدن” فراموش کرد؟ به راستی چه بر سر این زن آمده است که او ناچار به تحمل این همه رنج و درد و عذاب است؟
هنگامی که فاطمه دوران نقاهت خود را میگذارند مدام به این فکر میکند که چرا چنین بلایی بر سرش آوردهاند؟ اگر او نباشد چه کسی از فرزندانش در برابر ستمهای خانوادگی مراقبت میکند؟ آیا دخترانش جز او تکیه گاهی خواهند داشت؟
قسمتی از کتاب زن ستمدیده:
«فاطمه، من عمار هستم. پزشکم و به کارهای تو رسیدگی میکنم. نمیدانم چه اتفاقی برایت افتاده اما اگر بخواهی بعداً دربارهاش حرف میزنیم. درحالحاضر تو باید برای زندهماندنت مبارزه کنی. باید مقاومت کنی، من هم هر کاری از دستم بربیاید انجام میدهم. اما به کمک تو احتیاج دارم. تنهایی نمیتوانم نجاتت بدهم. محکم باش. بچههایت چشمبهراه مادرشان هستند و میخواهند زنده بمانی. من تمام شب اینجا هستم و از تو دور نمیشوم. مرتب به تو سر میزنم. با تو حرف میزنم و دردهایت را تسکین میدهم. مطمئن باش تنهایت نمیگذارم.»
عمار حرفهایش را ناتمام میگذارد.
سروصدایی از بیرون توجهش را جلب میکند. زنها و همسایهها در حال نزدیک شدن هستند.
«فاطمه همه اینجا هستند. تو را تنها نمیگذارند. چند نفر آمدهاند اینجا. همه با تو هستند. تو باید به آنها نشان بدهی که از همه قویتری.»
یکی از زنها شروع به آواز خواندن میکند. صدای منحصربهفردش بلند میشود. سپس دیگران هم با او همآواز و همصدا میشوند. سه نفر، پنج نفر، سپس بیست نفر، آرام و خیلی آرام.
عمار گوش میدهد. صدایشان در قلب او رخنه کرده و روحش را تسکین میدهد. در این همآوایی، نوعی همبستگی دیده میشود. عمار امیدوار است فاطمه هم این آواز را شنیده باشد.
دکتر نمیدانست امشب چگونه خواهد گذشت. آیا فاطمه فردا صبح همچنان زنده خواهد بود؟ مثل هر دفعه دیگری که زنی را که در حال مرگ بود نجات میداد، کار دیگری نمیتوانست بکند جز اینکه امیدوار باشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.