زندگی در دنیای متن
درباره نویسنده پل ریکور:
پل ریکور (Paul Ricœur) نویسنده کتاب زندگی در دنیای متن، (زادهٔ ۲۷ فوریه ۱۹۱۳-درگذشتهٔ ۲۰ مه ۲۰۰۵) فیلسوف و ادیب برجستهٔ فرانسوی است که با ترکیب شرحهای پدیدارشناختی با تفاسیر هرمنوتیک شناخته شدهاست. وی یکی از مهمترین نظریه پردازان هرمنوتیک ادبی محسوب میشود. ریکور پس از درگذشت امانوئل لویناس و ولادیمیر یانکلوویچ از برجستهترین فیلسوفان فرانسه محسوب میشد. پدر پل ریکور در جنگ جهانی اول کشته شد و مادرش نیز در کودکی او درگذشت و پل کوچک توسط پدربزرگ و مادربزرگ خود بزرگ شد. پل ریکور در دانشگاه سوربن فرانسه درس خواند و دارای یک مدرک دکترا در رشته فلسفه و یک مدرک دکترا در ادبیات بود.
ماهیت زبان و معنا، کنش، عنصر ذهنی، متن، گزارش، تأثیر حضور دیگری مسایل مرکزی در مباحث فلسفی، زبانشناسی، نظریه ادبی و علوم انسانی بودهاند و پل ریکور در آنها صاحب نظر.
نخستین کارش را با عنوان گابریل مارسل و کارل یاسپرس در سال ۱۹۴۸ منتشر کرد. وی همواره زیر نفوذ عقاید استادش مارسل دربارهٔ هستیشناسی انضمامی و مفاهیم هدف، آزادی و امید باقیماند.
در سالهای جنگ ریکور بازداشت و به آلمان منتقل شد و در زندان کتاب ایدههای راهگشا برای گونهای از پدیدار شناسی ادموند هوسرل را به زبان فرانسوی ترجمه کرد.
انتشار کتاب فلسفه اراده در حکم آغاز فلسفهٔ ریکور و از جمله مهمترین آثار وی است. مجلد نخست آن را در سال ۱۹۴۹ با عنوان ارادی و غیرارادی منتشر نمود و مجلد بعدی با عنوان هدفمندی و توان شامل دو بخش انسان خطا کار و سویهٔ شر منتشر گردید.
تاریخ و حقیقت که مجموعهای از رسالههای وی در بارهٔ مفهوم تاریخ در هرمنوتیک است در سال ۱۹۵۵ منتشر شد.
درباره تاویل، بحثی درباره فروید، اختلاف تأویلها، استعارهٔ زنده و از متن تا کنش مهمترین آثار ریکور در زمینهٔ هرمنوتیک هستند.
خویشتن همچون دیگری، که مهمترین کار فلسفی ریکور است.
درباره کتاب زندگی در دنیای متن:
کتاب زندگی در دنیای متن؛ شش گفت و گو، یک بحث، مجموعهای است از بیستوسه مقاله و ده متن که احمدی در پاسخ به پرسشهایی نوشته است. پرسشها کتبی بودند و او این پاسخها را نوشته و در نشریهها یا سایتهای مختلفی منتشر کرده است.
قسمتی از کتاب زندگی در دنیای متن:
«نوجوان که بودم در نشریهای فکاهی جملهای خواندم که همچنان به یادم مانده: «فیلسوفان مثل راهزنانی هستند که هر کاروان پر از بار و بنه را غارت میکنند». البته این حرف اصلا به مذاق اهل فلسفه خوش نمیآید اما باور کنید که چیزی از حقیقت در آن هست. مثلا کانت در پارهٔ سوم مقدمهٔ منطق که کتاب کمتر خواندهشدهٔ او اما اثر بسیار مهمی در تعریف مقولههاست، چنین تعریفی از فلسفه به دست داده: «فلسفه حلقهٔ رابط میان همهٔ علوم و تمام شکلهای کاربرد خرد است … فلسفه دانش به کار بردن خرد در حداکثر ممکن آن است».
تعریف دقیقتر فلسفه در این متن چنین است: «فلسفه نظام انواع علوم و انواع دانشهای خردورزانهای است که به وسیلهٔ مفاهیم به دست میآیند». میپرسم: مگر ممکن است این حلقهٔ رابط تمامی علوم و نهایت خردورزی آدمی با روانکاوی کاری نداشته باشد؟
در پاسخ به چنین پرسشهایی «آیا میان فلسفه و روانکاوی رابطهای یا رابطهٔ نزدیکی وجود دارد؟» یا «تأثیر این دو گفتمان بر هم چه بوده است؟» میتوان با اطمینان گفت که روانکاوی به عنوان «اختراع فروید» بارها بیش از روانپزشکی و روانشناسی به فلسفه نزدیک و به آن مدیون است. همچنین، فلسفه نیز وامدار روانکاوی است. بسیاری از مباحث فلسفهٔ امروز به دلیل توجه به مفاهیم مطرح در روانکاوی شکل گرفتهاند. میشل فوکو و ژاک دریدا دو فیلسوف نامآوری هستند که بسیاری از مفاهیم آثارشان استوار بر بنیاد روانکاوی است.
سدهها پیش از پیدایش روانکاوی، در بحث از شناختشناسی که همواره شاخهٔ مهمی در فلسفه بوده فلسفهٔ ذهن بیشوکم به معنای رایج امروزیاش شکل گرفته بود. هدف آن کشف سازوکار فعالیت ذهن انسان بود و این که انسان چگونه میشناسد، مفاهیم را دستهبندی میکند، آنها را به حافظه میسپارد، دوباره حاضرشان میکند و آیا میتواند این کار آخر را به گونهای کامل و دقیق انجام دهد یا نه. از مکالمههای افلاطون به بعد این پرسشها و بهویژه بحث از حافظه به عنوان کارکرد مغز، خاطره به عنوان نیروی یادآوری، عمل کرد درازمدت ذهن در حفظ مضمون آن و سرانجام نسبت این همه با روایت نکتههای مهمی در شناختشناسی بودند.
این همه مسائل اصلی آنچه در سدهٔ هجدهم anthropology یا انسانشناسی خوانده شد (که البته با معنای امروزی این اصطلاح که علم شناخت جامعههای «ابتدایی» و بررسی شیوههای تولید، زندگی و فرهنگ آنهاست تفاوت دارد) و آنچه در سدهٔ نوزدهم روانشناسی نام گرفت و نیز با شاخهای از علم پزشکی که روانپزشکی خوانده میشود، هستند. روانکاوی نیز به سهم خود به این مسائل میپردازد و بهویژه به شکرانهٔ مفهوم ناآگاهی توانسته نکتههای مرکزی بحث دربارهٔ کارکرد ذهن را دقیق کند. پس میتوان گفت که روانکاوی دستکم در نزدیکیاش با شناختشناسی گفتمانی فلسفی است. مفهوم ناآگاهی که معنای تازهاش در روانکاوی فروید مطرح شده، مبحثی تازه و جذاب را در گسترهٔ هستیشناسی گشوده و این یکی از خدمتهای روانکاوی به فلسفهٔ امروز است.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.