زندگی جای دیگری است
درباره نویسنده میلان کوندرا:
میلان کوندِرا (Milan Kundera) نویسنده کتاب زندگی جای دیگری است، (زاده ۱ آوریل ۱۹۲۹ در برنو، چکسلواکی) نویسنده اهل جمهوری چک است که از سال ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد و در سال ۱۹۸۱ به تابعیت آن کشور درآمد. او خود را نویسندهای فرانسوی میداند و پس از نوشتن جاودانگی به زبان چکی در دهه ۱۹۹۰ (میلادی) کوشش و دقت میکند که واسطه مترجم را حذف کند و مستقیماً به فرانسه بنویسد. یکی از بهترین آثار کوندرا سَبُکیِ تحملناپذیر هستی است. پیش از انقلاب مخملی در چکسلواکی ۱۹۸۹، حکومت کمونیستی کتابهای وی را در چک ممنوع کرد. او کمتر با رسانهها گفتگو میکند. میلان کوندرا تاکنون چندین بار نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات بودهاست. تابعیت چک میلان کوندرا پس ۴۰ سال به او بازگردانده شد.
درباره کتاب زندگی جای دیگری است:
رمان زندگی جای دیگری است، حماسه طنزآمیزی در وصف دوران جوانی است که مفاهیم جاافتادهای همچون کودکی، جوانی، مادری و شاعری را به چالش میکشد. میلان کوندرا در این زمان، در قالب زندگینامه شاعری جوان به بررسی یک فاجعه میپردازد: این که شعر چگونه به یاری نیروهای اهریمنی در اجتماع میآید و هنر بر ضد آزادی و بر ضد جوهر خود به کار گرفته میشود. «یارومیل» شاعری واقعی است با شخصیتی مضحک و حساس، هراسانگیز و البته به کلی بیگناه. او را مادرش شاعر بارآورده و هم او تا بستر عشق و مرگ همراهساش میکند. یارومیل شاعری بزرگ است که در میانه انقلاب کمونیستی، در میانه نمایشی از لودگی گرفتار شده و از شاعری سادهدل به هیولایی هولناک بدل میشود. او با اوهامش در اتاقی از آینه محصور است و تنها خود و خیالاتش را میبیند و فراتر از آن نمیرود.
ما نیز هنگام خواندن این اثر به آینههای پیش رو و تصویرمان در آنها مینگریم. این رمان را قویترین اثر در نقد شاعری و شاید رمانتیسم خواندهاند. زندگی جای دیگری است ، در واقع یک رمان تحلیلی است. این اثر به زبان فیلسوفانهای به رشته تحریر در آمده است. داستان با «مادر شاعر» شروع میشود که در فکر چگونه بسته شدن نطفه پسرش (همان شاعر شخصیت داستان) است. زن نماد آفرینش و زایش و تولد یک زندگی است. نطفه، در حقیقت آغاز پیدایش یک پدیده و اتفاقی انسانی (که از اوج یک لذت) بودهاست و خلقت مهمترین بخش جهان هستی و پر از شگفتی است.این کتاب اولین بار در سال ۱۹۷۳ در فرانسه چاپ شد.
قسمتی از کتاب زندگی جای دیگری است:
با دقت تمام حرفهایی را که میخواست به نقاش بگوید، آماده کرده بود، اما حالا فقط کمی از آنها یادش مانده بود. این جملهها را در محیطی خودمانی آماده کرده بود؛ در محیطی که پنجره آن به روی سبزی آرام باغچه باز میشد و بیصدا تمام افکارش را تشویق میکرد. اما اینجا سبزیی در کار نبود، در عوض بومهای عجیب و غریبی روی سه پایه ها بود، و روی کاناپه سگی سرش را بین دستهایش گذاشته و لم داده بود و مثل مجسمه ابوالهول با نگاهی ثابت او را زیر نظر داشت.
نقاش در چند جمله اعتراضهای مامان را رد کرد و بعد گفت باید صادقانه اعتراف کند که به هیچ وجه برایش مهم نیست که یارومیل از کلاسهای نقاشی که فقط حس نقاشی را در بچه ها از بین میبرند، نمرههای خوبی بیاورد. چیزی که در نقاشیهای پسر او نظرش را جلب میکند، تخیل خاص و تقریبا جنونآمیز اوست.
به این اتفاق عجیب توجه کنید. نقاشیهایی که شما مدتی پیش به من نشان دادید، مردهایی بودند با كله سگ. نقاشیهایی که اخیرا پسر شما به من نشان داد، زنهای برهنهای بودند که هیچ کدامشان سر نداشتند. آیا فکر نمیکنید این نفي لجوجانه آدم با چهره انسانی و این نفي بشریت معنای خاصی داشته باشد؟ » مامان جرأت کرد که بگوید پسرش بدون شک آنقدر هم بدبين نیست که بشریت را نفی کند.
نقاش گفت: «مسلما نقاشیهای باروميل زاییده یک تفکر بدبین نیست. هنر بجز عقل، منابع دیگری هم دارد. یارو ميل في البداهه این ایده را دارد که مردهای کله سگی یا زنهای بیکله بکشد، بدون اینکه بداند چرا و چطور. این ضمیر ناخودآگاهش است که این تصاویر عجیب و غریب و نه غیر منطقی را به او دیکته کرده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.