رکوئیم برای یک راهبه
شاپور بهیان گفته ترجمه این رمان طاقتفرسا بوده است. رمانی پُر از گرههای کور و گم، که بهیان در تلاشی برای بازکردنِ آنها از پرفسور کارل. اف زندر، استاد دانشگاه کالیفرنیا و مؤلفِ کتابهایی درباره فاکنر ازجمله «فاکنر و سیاستهای خواندن» کمک میگیرد و در نامهنگاریهایی مدتها درباره فاکنر، رمان «رکوئیم» و نسبت آن با دیگر آثار فاکنر و نیز اسطوره جنوب بحث میکنند.
زندر چنانکه بهیان مینویسد، او را در فهمِ منظور فاکنر بهلحاظ زبان سختخوانش یاری کرده است و زندر برای دستوپاکردنِ پاسخهای دقیق و درست ناگزیر به خواندنِ دوباره «رکوئیم» میشود تا بتواند مسائل مربوط به داستان، تاریخ جنوب و تاریخ جفرسون و ایالت یوکناپاتافا را حل کند. بهیان در خود کتاب نیز سه نامه از زندر گذاشته است که نشانگرِ تسلط او بر جهانِ ادبیات فاکنر و نیز بخشی از تاریخ آمریکاست که فاکنر در آثارش روایت کرده است. از شاپور بهیان، خواستیم این مکالمه را با کارل. اف زندر پیگیری کند و زندر نیز درخواست ما را اجابت کرد و این یادداشت را درباره «رکوئیم»، ادبیاتِ فاکنر و نیز آنچه در حین ترجمه این اثر بین او و بهیان ردوبدل شده است، نوشت.
«رکوئیم برای یک راهبه»، موقعیت خاصی در تحول دوران نویسندگی فاکنر دارد. فاکنر بین سالهای ١٩٢٩ و ١٩۴٢، در فورانی خارقالعاده یازده رمان از جمله شاهکارهایش، «خشم و هیاهو»، «روشنایی ماه اوت»، «ابشالوم، ابشالوم!» منتشر کرد؛ اما بهدلایل مختلف ازجمله مشکلات مالی و قرارداد سنگین با یک استودیو سینمایی، با «دیوار» خلاقیت روبهرو شد. او شروع به نوشتن رمان بلندی به اسم «یک فابل» کرد که امید داشت «شاهکار» اش باشد، اما درواقع دهسال طول کشید تا تمامش کند و قابلمقایسه با آثار قبلیاش نبود. در مقابل انرژی و غنای رمانهای قبلی که نتیجه جریانی بود که فاکنر آن را به شوخی «چسباندن اعلان به دیوار با یک دست» مینامد، نثر «یک فابل»، سنگین و مغلق بود و خودِ داستانِ بازگویی زندگی مسیح در موقعیت جنگ جهانی اول، چندان با شرایط انسانی جور در نمیآمد. «رکوئیم برای یک راهبه»، در ١٩۵٠ و ١٩۵١، تقریباً زمانی نوشته شد که فاکنر مشغول نوشتن «یک فابل» بود و داشت تمامش میکرد؛ اما در نقطهای، سترونی واداشتش اثر طولانیتر را مدتی کنار بگذارد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.