روزگار سخت
درباره نویسنده ماریو بارگاس یوسا:
خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا (زادهٔ ۲۸ مارس ۱۹۳۶) داستاننویس، مقالهنویس، سیاستمدار و روزنامهنگار پرو است. یوسا یکی از مهمترین رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. وی هماکنون به دعوت دانشگاه پرینستون به عنوان استاد مهمان در این دانشگاه به تدریس مشغول است. ماریو بارگاس یوسا تاکنون بیش از ۳۰ رمان و نمایشنامه نوشتهاست که از مشهورترین آنها میتوان به «گفتگو در کاتدرال (۱۹۶۹)»، «خانه سبز (۱۹۶۶)»، «عصر قهرمان (۱۹۶۳)» و سرانجام «جنگ آخرالزمان (۱۹۸۱)» اشاره کرد. این نویسنده پرویی زمانی به شهرت جهانی رسید که کتاب «عصر قهرمان» وی منتشر شد و در آن به شرح تجربیات خود در آکادمی نظامی لئونسیو پرادو پرداختهاست. این کتاب در پرو جنجالبرانگیز شد و هزار نسخه آن از سوی افسران این آکادمی در ملاء عام آتش زده شد. بسیاری از آثار ماریو بارگاس یوسا به زبانهای مختلف دنیا از جمله فارسی برگردانده شدهاست. فارسی زبانان آشنایی با ماریو بارگاس یوسا را مدیون ترجمههای دقیق و نثر متین «عبدالله کوثری» هستند که امکان لذت بخش ورود به دنیای شگفت بهترین آثار بارگاس یوسا را فراهم کردهاست.
درباره کتاب روزگار سخت:
یوسا در کتاب گفتوگو در کاتدرال که بیش از هفتاد شخصیت دارد، به حکومت دیکتاتوری مانوئل اودریا و نتایج به جا مانده از آن در جامعهی پرو پرداخته و آثار چنین حکومتی را بر طبقات فرودست و فرادست جامعه به تصویر کشیده است؛ اما این نویسندهی پرویی، با گذشت پنجاه سال از انتشار پیچیدهترین اثرش از نوع روایت، در تازهترین اثر خود به نام روزگار سخت، که اواخر ۲۰۱۹ از نسخهی اسپانیاییاش رونمایی شد، به روایت فرو غلتیدن امریکای لاتین در چاه ویل فلاکت میپردازد.
یوسا، آخرین بازمانده از نویسندگان مشهور به جریان شکوفایی، به اعتقاد برخی منتقدان، از سال ۲۰۰۰ به این سو، در سراشیب عمر نویسندگی قرا گرفته بود؛ اما با این رمان بار دیگر به دوران اوج بازگشت، قدرتمند و شکوهمندانه. خاصه آنکه یکی از روایتهای این کتاب حول محور شخصیت تروخیو میگذرد و ارتباطی ساختاری با رمان بسیار تاثیرگذار «سور بز» نیز برقرار میکند. این رمان اشارههایی هم به رمان تحسین شده «گفتگو در کاتدرال» دارد. یوسا در مصاحبهای با روزنامه الپاییس سیر تا پیاز شکلگیری رمان “روزگار سخت” و نگارش آن را بیان کرده است که ترجمه فارسی آن در انتهای این رمان آمده است.
قسمتی از کتاب روزگار سخت:
سرهنگ انریکه ترینیداد اولیبا فریاد کشید. دستهایش را بالا برد و دستبندهایش را نشان داد: «من در دولت آربنز به اتهام ضد کمونیست بودن زندانی شدم! حالا هم به این شکل زندانیام. بیانصافی نیست؟ بهتون التماس میکنم، آزادم کنین.»
رئیس دادگاه نظامی، ژنرال پدرو کاستانینیو گامارا، قاضی منصوب از سوی ارتش برای رسیدگی به پروندهی سرهنگ توجهی نکرد. طوری به بررسی مدارک ادامه داد انگار کسی در دفترش نیست. مرد تقریباً طالسی بود با سبیلهای پهن خاکستری رنگ مثل مکزیکیها. اونیفورم به تن داشت و عینک ته استکانی به چشم زده بود. نور کدری از پنجرههای بزرگ مشرف به پادگان یگان افتخار وارد دفتر میشد و آسمان ابری بود. در دوردست، در حیاط پادگان، تعدادی سرباز در حال آموزش بودند.
سرهنگ احساس کرد قطرههای عرق از صورتش به زمین افتادند و فریاد کشید:
«بدتر از همه، من رو به همدستی در ترور متهم کردین! استدعا دارم با توجه به جایگاه و درجهی نظامیم، با احترام بیشتری با من برخورد کنین. من در جریان مذاکرات توافقنامهی صلح در سن سالوادور حضور داشتم. عضو شورای گذار بودم. رئیسجمهور منو به مقام رئیس سازمان امنیت ارتش منصوب کرد. تقاضای احترام و توجه دارم. چرا اجازه نمیدن با برادرم، ژنرال خوان فرانسیسکو اولیبا، صحبت کنم که وزیر دفاع کاستیو آرماس بود؟ چرا اجازه نمیدن با خانوادهم صحبت کنم؟ نکنه اونها هم مثل من دربندن؟»
این بار ژنرال کاستانینیو گامارا سرش را بلند کرد، عینکش را از روی چشمانش برداشت و بدون از دست دادن آرامشش به او خیره شد. وقتی سرهنگ سکوت کرد، سخن گفتن را آغاز کرد و با صراحت گفت: «به دلیل مشارکت در توطئه، در بازداشت نیستین. شایعات مردم اهمیت ندارن و خانوادهی شما هم در کمال آرامش به زندگی روزمره ادامه میدن. برای همین فعلاً سکوت کنین. شما به دلیل سوءاستفاده از قدرت بعد از ترور رئیسجمهور و انجام اقداماتی که به شما ربطی نداشت، اعم از ایجاد تغییر در دستورات رؤسای نظامی، صدور و لغو مجوزها و دستور بازداشت بیدلیل شخصیتهای آبرومند بدون دلیل و مدرک، در بازداشتین و همچنین اعلام حکومت نظامی بدون مشورت با مقامات بالاتر. اینها موضوع پروندهی شماست. مرگ رئیسجمهور کاستیو آرماس که عقلتون رو زایل نکرده؟»
متهم بار دیگر با عصبانیت فریاد زد: «فقط به وظایفم عمل کردم. مجبور بودم قاتلان رئیسجمهور رو تحت پیگرد قرار بدم. این وظیفهی من بود، متوجهین؟»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.