رودی به نام زمان
درباره نویسنده میا کوتو:
میا کوتو (Mia Couto) نویسنده کتاب رودی به نام زمان، یکی از نویسندگان برجسته زبان پرتغالی در قاره آفریقا و از مهمترین نویسندههای موزامبیکی است. او که نام کاملش، آنتونتیو امیلیو لیته کوتو است، اصالتی پرتغالی دارد و پدرش از آن دست مهاجرانی بود که از زادگاه خود به آفریفا کوچ کردند. او که فارغالتحصیل رشته پزشکی است، ازجمله کسانی بود که در دهه هفتاد میلادی برای براندازی حکومت دستنشانده پرتغال در کنار رهبر جنبش، فره لیمو ایستاد تا آنکه به مدیریت خبرگزاری تازهتأسیس موزامبیک گمارده شد.
او که روزنامهنگاری بخشی از زندگیاش شده بود، از سال ۱۹۸۶ با انتشار مجموعه داستان صداها شب را ساختند به وادی نویسندگی و رماننویسی گام نهاد و تا سال ۲۰۱۵، هفت رمان دیگر منتشر کرد. او در کنار مجموعه شعر، مجموعه داستان و داستانهای کوتاهی نیز نوشته است. اما نخستین رمانش که بیستوهشت سال پیش نوشته شد، همین کتابِ دیار خوابگردی است که برخی آنرا یکی از دوازده کتاب برتر آفریقا در قرن بیستم میدانند.
آثار این نویسنده به بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده و جایزه هم در کارنامهاش کم ندارد؛ در سال ۲۰۰۷، جایزه ادبی اتحاد لاتین (Latin Union Prize)، در سال ۲۰۱۳، معتبرترین جایزه ادبی زبان پرتغالیِ کاموس (Camões Prize) به ارزش صدهزار یورو و در سال ۲۰۱۴، جایزه معتبر بینالمللی نویشتات (Neustadt International Prize for Literature) به ارزش پنجاههزار دلار. کوتو در بسیاری از متونش زبان پرتغالی را با اصطلاحات محلی و ساختارهای موزامبیکی درمیآمیزد و به این نحو نمونه جدیدی از روایت آفریقایی را میسازد. نوشتههایش از لحاظ سبک تحتتأثیر رئالیسم جادویی، جنبش محبوب جدید ادبیات آمریکای لاتین است.
درباره کتاب دیار خوابگردی:
رمان «رودی بهنام زمان» گزارش مرگ یکانسان پیر و زندگی یکخانواده بزرگ است که از زوایای مختلف ازجمله زاویه دید فرد متوفی و جنازهاش روایت میشود. زمان روایتها هم مرتب و بهتوالی نیست بلکه تصادفی هستند. حالات آدمهای قصه افسونشده و چیزها و اشیای درون اتفاقات هم منفرد هستند. در اینقصه اجداد خانواده بزرگ، ساکن عالم برزخ هستند؛ جاییکه نازاده و مردهزادهها و زامبیها جولان میدهند.
راوی اصلی داستان اینکتاب، ماریانو نوه خانواده است که از شهر فراخوانده میشود تا پدربزرگش را در یکجزیره به خاک بسپارد و به همیندلیل، از تحصیل بازمیماند.
رمان پیشرو ۲۲ فصل دارد که بهترتیب عبارتاند از: «در شامگاه زمان»، «نام برانگیخته زندگانی»، «ملافه عشق»، «اولین نامهها»، «پیشگویی مرگِ پدرِ فناناپذیر»، «ایزد و ایزدان»، «یک خرِ اسرارآمیز»، «بوی عشقی غایب»، «بوسه مُرده در مرگخواب»، «سایههای دنیای بینور»، «شکهای شدید، زنهای پرشور»، «دیدار با گورکن»، «گردی بس سفید»، «خاک نفوذناپذیر شد»، «رویا»، «عقاید یک جانور»، «در زندان»، «شعله بر آب»، «یونیفرم برگردانده میشود»، «افشای راز»، «لطافت باران» و «واپسین نامه».
قسمتی از کتاب دیار خوابگردی:
پدرم به شهر آمده بود تا از برادر خود، اولتیمیوی اکنون ثروتمند، کمک بخواهد. نمیتوانم تصور کنم دقیقا از او چه میخواست: شغل، کسبوکار یا قوموخویشی که راهش را هموار کند. میدانم که اولین بعدازظهر به دیدن عمو اولتیمیو رفت. هیچکس نمیداند چه حرفهایی با هم زدند، اما هرچه شد، دل پدرم از آن پس شکست. آخرین در بهشدت در درونش بسته شد.
وقتی به خانهای که در آن اقامت داشتم رسید، لب دوخت و ساکت ماند. چندین و چند روز، در اتاق را به روی خود بست. تقریبا محال شده بود که هریک زندگی مستقلی داشته باشیم. از یکدیگر دوری میکردیم؛ هر وقت یکی بود، دیگری نبود.
یکبار گفت میرود سراغ خانواده لوپز، پدر و مادر تعمیدی پرتغالی من. اما خیلی دیر بود. پدرم نمیدانست آنها به پرتغال برگشتهاند. میگفتند با رژیم جدید سر سازگاری نداشتند. هیچکس از دلایلی خصوصیتر خبر نداشت. وقتی پیش خانواده لوپز بودم، میدیدم که دونا کُنیسهسائو در هر فرصت برمیگردد به جزیره. هرگز عذر و بهانه کم نبود: تازه برگشته بود که باز سوار کشتی مسافربر میشد و از عرض رود راهی لوار_دو_چائو میشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.