راز پرونده ریجفیلد
درباره نویسنده داربی کین:
داربی کین (Darby Kane) نویسنده کتاب راز پرونده ریجفیلد، نام مستعار هلن کی دیمون، وکیل سابق دادگاه و نویسنده فعلی رمانتیک برنده جایزه است. داربی که اهل پنسیلوانیا است، اکنون در کالیفرنیا زندگی می کند و از سرما فرار می کند. وقتی او نمینویسد، میتوان او را در حال تماشای فیلم های هیجانانگیز و رازآلود یافت.
درباره کتاب راز پرونده ریجفیلد:
بوک ریپورتر: «نگارش خوب و داستانی همراه با اکشن و تعلیق، رمان راز پرونده ریجفیلد را به گزینهای عالی برای طرفداران کتابهای معمایی قتل تبدیل کرده است.»
تیلور جنکینز رید: «من عاشق این هستم که وقتی رمان جدیدی را شروع میکنم آنقدر خوب باشد که بیوقفه آن را تا وقتی که تمام شود بخوانم. کتاب راز پرونده ریجفیلد یکی از این رمانها است.»
جولیت بِلَکول: «این رمان بیش از یک داستان معمایی، داستانی از دوران کودکی و معصومیت ازدسترفته است. رازهای پنهانی، دروغها و خیانتهایی است که دو خواهر با آن روبهرو میشوند تا خود را در بزرگسالی کامل کنند. در این کتاب غوطهور شوید و از جذابیتهای این رمان پرشور و درخشان لذت ببرید و شاید حتی وجود پری دریایی را باور کردید.»
قسمتی از کتاب راز پرونده ریجفیلد:
پیش از این متوجه نشانهها نشده بود شاید هم بی آنکه درست متوجه باشد نادیده شان گرفته بود. حالا اما دیگر نمی توانست آنها را نبیند.
در همان حال که اتاق خوابشان را به هم میریخت، جوشش آدرنالین را در وجودش احساس میکرد. زیر سبد رخت چرکها زد و محتوایش را به اطراف پرتاب کرد. تخت را هل داد و قبل از آنکه ملحفه را کنار بزند و زیرش را ببیند با ساق پا لگدی به پایه فلزی تخت زد. درد تا مغز استخوانش پیچیده بود اما روی زانو خودش را تا سمت دیگر اتاق کشاند. حتی پشت آن پرده های ضخیم و سنگین را هم چک کرد که به اصرار او نصب کرده بودند تا نور صبح اذیتش نکند.
تمام نفرت و انزجاری که سالها در خودش پنهان کرده بود تا مبادا آرامش شکننده میانشان خدشه بردارد ناگهان در وجودش منفجر شد موجی از گرمای سوزان در وجودش دوید و سر راهش هر خاطره خوبی را پاک کرد.
پرده های ضخیم مسخره هفته ها گشته بود تا بتواند ترکیب رنگ مناسب و زیر پرده تیره ای را که او به آن گیر داده بود پیدا کند مهم نبود که زن دلش میخواست صبح ها نور به اتاقش سرریز شود و آن پارچه های ضخیم تاریکی خفه کننده ای در اتاق ایجاد کرده بودند.
فقط قوانین او و نیازهای او.
تمام انرژی اش تمام آن نفرت ،فروخورده روی هم جمع و تلنبار شد تا جایی که سرریز کرد تمام بی اهمیت شمرده شدنها و تحقیرهای اخیر که نادیده شان گرفته بود. آن حس ناکامی سرکوب شده ناامیدی از خودش که نیاز داشت احساس کند عادی است و ادای آدمهای اطرافش را دربیارد و این نیاز کارش را به اینجا کشانده بود. به او.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.