راز خانم پیانیست
درباره نویسنده کورت پالکا:
کورت پالکا (Kurt Palka) نویسنده کتاب راز خانم پیانیست، (متولد: 1941، اتریش) نویسنده هفت رمان است. کارهای قبلی او شامل کلارا است که با جلد سخت با عنوان بیمار شماره 7 منتشر شد و نامزد نهایی جایزه همت و اخیراً ساعت روباه بود. او در نزدیکی تورنتو زندگی میکند.
درباره کتاب راز خانم پیانیست:
داستان پر تعلیق، طنین انداز احساسی و کاملاً جذاب درباره آنچه یک زن معمایی فرانسوی را در دهه 1930 به یک شهر کوچک کانادا میآورد، زنی که عمق قدرت را در دوران تاریک پیدا کرده و سرانجام به کشف پناهگاه میپردازد.
پابلیشر ویکلی: «عمیقا جذاب و فراموش نشدنی … خوانندگان را وادار به فریاد “براوو” برای تابآوری روح انسان خواهد کرد.»
بوک لیست: «داستان توجه فراوان پالکا به جزئیات را به نمایش میگذارد، که یک داستان امید، عشق و پیروزی و زیبا و عمیقا تحت تأثیر قرار میدهد»
وینیپگ پرس: «به همان روشی که کارول شیلدز برای دیزی گودویل فلت در کتاب “خاطرات سنگی” انجام داد، کورت پالکا به زندگی کرامت میبخشد.»
قسمتی از کتاب راز خانم پیانیست:
در انتهای خط ساحلی جنگل، درختها آن قدر نزدیک به هم روئیده بودند که حتی نور هم به سختی از میانشان عبور میکرد. در بعضی جاها درختان کنار جاده آنقدر به هم نزدیک میشدند که یک تونل سبز به وجود میآوردند. درختان بلند همیشه سبز و درختانی که این وقت سال بیبرگ بودند. نزدیک به ساحل فرانسوی درختها کمتر میشدند و بالاخره به سوی دورنمای شگفتانگیزی در سمت راست آن خاتمه مییافتند. امواج اقیانوس غباری در فضا پخش میکردند که مثل یک مد متلاطم پر از رنگین کمان میشد.
اولین روستای سر راه بانی ماری نام داشت. در نیمه راه ورودی روستا سگی ماشین او را دید و شروع به پارس کردن و دویدن به سمت ماشین کرد. او از سرعت خود کاست و با احتیاط کمی منحرف شد تا به سگ برخورد نکند. کمی دورتر مردی که مشغول سمباده کشیدن بدنه قایقش بود سرش را بلند کرد و سگ را صدا زد. سگ بلافاصله اطاعت کرد و متوقف شد. در آینه همچنان سگ را میدید که وسط جاده ایستاده بود و دماغش را بالا گرفته بود و هوا را بو میکشید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.