راز اتاق زرد
درباره نویسنده گاستون لورو:
گاستون لورو (Gaston Leroux) نویسنده کتاب راز اتاق زرد، با نام کامل گاستون لوئی آلفرد لورو (Gaston Louis Alfred Leroux) (زاده ۱۸۶۸ – درگذشته ۱۹۲۷ فرانسه) نویسنده و خبرنگار جنایی فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر رمانش شبح اپرا (Le Fantôme de l’Opéra) است. که بارها به فیلم در آمده و آندرو لوید وبر، کارگردان مشهور تئاترهای موزیکال آن را به همین نام روی صحنه بردهاست. رمان او همچنین مبنای رمان «شبح» (۱۹۹۰) اثر سوزان کی قرار گرفتهاست.
لورو در نرماندی به مدرسه رفت و در پاریس حقوق خواند و در سال 1889 فارغ التحصیل شد. چندین میلیون فرانک به او ارث رسید، اما چنان ولخرج بود که ورشکسته شد. بعد در سال ۱۸۹۰، به عنوان خبرنگار قضایی و منتقد تئاتر روزنامهٔ لکوی پاریس مشغول به کار شد. در سال ۱۹۰۵، در جریان انقلاب اول روسیه حاضر بود و آن را پوشش خبری داد. قضیه دیگری که او پوشش خبری داد، تحقیقی عمیق در اپرای پاریس بود. سردابههای اپرای پاریس سلولی داشت که در دوران کمون پاریس، محل حبس زندانیانی بود که در جنگهای فرانسه – پروس، سردمداران پاریس بودند.
لورو در سال ۱۹۰۷ خبرنگاری را کنار گذاشت و به رماننویسی روی آورد. در سال ۱۹۰۹، شرکت تولید فیلمی را به نام سینه رمان راه انداخت. اول رمانی معمایی به نام راز اتاق زرد (۱۹۰۸) نوشت که در ادبیات جنایی فرانسه، معادل آثار آرتور کونان دویل در انگلستان و ادگار آلن پو در آمریکا دانسته میشود. لورو در ۱۵ آوریل ۱۹۲۷ در اثر عفونت دستگاه ادراری در شهر نیس فرانسه درگذشت.
درباره کتاب راز اتاق زرد:
گاستون لورو بیشک نویسندهی نابغهای است. نویسندهای که فیلسوف معاصر، ژیل دولوز در مقالهی “فلسفهی رمان جنایی”، از او به عنوان نویسندهای که رمان جرم را به کمال رسانده است، یاد میکند و اینگونه از او به ستایش برمیآید؛ ” آنجا که باید ستایش شود، باید ستایش کنیم؛ ستایش از لورو، رماننویسی خارقالعاده در ادبیات فرانسوی.”
اما کاراگاه داستان، رولتبی، رولتبی در عین گامبرداشتن در مسیر استنتاج، هم وابسته به مکتب استنتاج است، هم نیست. گاه او نیز چون کاراگاهان داستانی پیش از خود، گویی از احساس تهی است، اما گام برداشتن در مسیر زندگی، مثل هر کس دیگری، مخل ذهن و آسایش روان او نیست. او به هر صورتی که افکارش را میانجی قرار دهد، با آنها احساس آسودگی میکند، او نیز احساس میکند. و جایی فکر و احساس را به هم پیوند میدهد؛ “بیش از آنکه بتوانم فکر کنم، حس میکردم…بله، بیشک حس میکردم.”
راز اتاق زرد اولين كتاب گاستون لورو در زمينه ادبيات جنايي –معمايي است كه يكي از بهترينهاي اين گونه ادبي در ژانر فرعي اتاق در بسته محسوب ميشود. این کتاب در كنار رازهاي شب و عطر زن سياهپوش، سه گانهاي از اين نويسنده فرانسوي هستند كه شخصيت اصلي آنها يك خبرنگار جوان با نام بيلي رولتابي است. راز اتاق زرد از كتاب هاي مورد علاقه منتقدان ادبيات پليسي در جهان و جزء ده كتاب اول فهرست بيشتر آنها، قرار دارد.
در راز اتاق زرد، حادثه شگفتانگيزي در اتاق دختر يك مخترع روي ميدهد كه به دليل اعجاب آن، پليس آن را به حوادث ماوراء طبيعي ارتباط ميدهد اما “رولتابي” با تحقيق و تفكر آن را به صورت علمي در آخرين لحظه كشف ميكند.
قسمتی از کتاب راز اتاق زرد:
همان موقع بود که انگار چیزی بهم الهام شد؛ «قاتل باید از راه پنجره وارد اتاق شده باشد.» به آقای استانگرسون گفتم: «میروم بیرون سراغ پنجره!» و از ساختمان آمدم بیرون و مثل دیوانهها شروع کردم به دویدن!
بدبختی این بود که پنجرهی اتاق زرد رو به دشتهای بیرون، بیرون باغ، باز میشود. کلاه فرنگی چسبیده به دیوار باغ است و خب دیوار مانع دید من به پنجره بود. برای رفتن پای پنجره، اول باید از باغ رفت بیرون. داشتم میدویدم به سمت دروازهی قصر که توی راه، «برنیه» و زنش – سرایدارهای قصر – را دیدم. صدای شلیک و داد و فریادهای ما را شنیده بودند و داشتند به سمت من میآمدند.
تو چند کلمه ماجرا را سریع براشان تعریف کردم و به آقای برنیه گفتم بیمعطلی برود پیش آقای استانگرسون و به زنش گفتم همراه من بیاید و دروازه را باز کند. پنج دقیقه طول کشید تا من و خانم برنیه رسیدیم جلوی پنجره. ماه توی آسمان بود و مهتاب همه جا را روشن کرده بود. نه به نردههای حفاظ پنجره و نه حتا به کرکرههای پشت حفاظ، دست نخورده بود. کرکرهها بسته بودند. خودم بسته بودمشان، همان شب، مثل هر شب. با این که آن روز کارمان زیاد بود و خیلی خسته بودم و دوشیزه ماتیلد هم گفت که برای بستن کرکرهها خودم را به زحمت نیندازم و خودش آنها را میبندد، خودم به اتاقش رفتم و کرکرهها را بستم و آنها هم همان طور که بسته…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.