دیداری دوباره
درباره نویسنده لسلی پیرس:
لسلی پیرس (Lesley Pearse) ننویسنده کتاب دیداری دوباره، زادهی 24 فوریه ی 1945، رمان نویسی انگلیسی است که آثارش به فروش بیش از ده میلیون نسخهای در سراسر حهان دست یافتهاند. پیرس نویسندگی را در 34 سالگی آغاز کرد اما تا 48 سالگی اثری از او منتشر نشد. لسلی پیرس در دوون زندگی میکند و سه دختر و 4 نوه دارد.
درباره کتاب دیداری دوباره:
دیلی میل: «با کاراکترها غیرممکن است که به آنها اهمیت ندهیم… این در بهترین حالت داستان سرایی است»
هفته نامه زنان: «یک حماسه احساسی و تکان دهنده که با عجله فراموش نخواهی کرد»
بلا: «خودت را در این حماسه حماسی گم کن»
اگر معلوم شود که قاتل است، در کنار بهترین دوست دوران کودکی خود میایستید؟
دیداری دوباره داستانی غیرقابل انکار از عشق، اشتیاق و دل شکستگی است…
این تنها یکی از بسیاری از رمانهای جذاب نویسنده بینالمللی پرفروش لسلی پیرس است.
او دو نفر را با خونسردی میکشد – چرا؟ سوزان وارد عمل جراحی یک دکتر شلوغ میشود و دو نفر از کارکنان را به ضرب گلوله میکشد. سپس او با آرامش منتظر پلیس است. بث وکیلی است که برای دفاع از سوزان منصوب شده است. اما مشتری او همکاری نمیکند تا اینکه هر دو زن متوجه میشوند که بیست و نه سال قبل از آن، آنها دوستان دوران کودکی بودند. با افزایش شواهد علیه سوزان، هم او و هم بث شروع به صحبت در مورد رازها و آسیبهایی میکنند که آنها را در مسیرهای مختلف زندگی قرار داده است. دوستی آنها قویتر میشود. اما برای یکی از آنها، پایان خوشی وجود ندارد…
لزلی پیرس، نویسنده بریتانیایی و پرفروشترین کتابهای بینالمللی دختر خوشگل و هوپ، محدودیتهای دوستی با دو نفر از فراموش نشدنیترین شخصیتهایش را در فیلم هیجانانگیز «تا ما دوباره ملاقات میکنیم» بررسی میکند. طرفداران سوزان لوئیس رمانهای لسلی پیرس را دوست خواهند داشت. طرفداران سانتا مونتفیوره و پنی وینچنزی به سرعت عاشق رمانهای مسحورکننده لسلی پیرس خواهند شد – شما دوست دارید آنها را بارها و بارها بخوانید…
قسمتی از کتاب دیداری دوباره:
اکتبر سال ۱۹۹۵
پاملا پارکز در حال مطالعه لیست بیماران متقاضی دریافت خدمات پزشکی بود که به یکباره متوجه میشود که در مشرف به خیابان این مرکز پزشکی باز شده و زنی ژولیده و شوریده وارد سالن انتظار این مرکز درمانی میشود. زمان و روز ورود این زن غیرعادی و ژولیده هم ترتیب یک ربع مانده به ۱۰ صبح و روز پنج شنبه بود. از آنجا که پاملا زنی شیک پوش و آراسته، متشخص، خودساخته و مرفه و منضبط و به شدت از رفتار و ظاهر لاقیدانه، شوریده گون و شلخته وارانه نفرت داشته و چون زن بود این مسئله بیش از پیش به ناراحتی و عصبانیت پاملا (منشی) دامن میزد.
بویژه آن که این زن همان زنی بود که یکی از پرستاران این مرکز درمانی او را ملقب به یک زن آواره و اکی و دائمالخمر کرده بود.
علت این برچسب و لقب توهین آمیز این بود که این زن در بسیاری از روزهای سال بر روی یک نیمکت واقع در میدان روبروی این مرکز پزشکی نشسته و مشغول نوشیدن مشروب ارزان (عرق سگی) از یک بطری شده و گاه و بیگاه نیز نگاهش را متوجه این مرکز میکرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.