دکتر سملوایس
درباره نویسنده لویی فردینان سلین:
لویی-فردینان دتوش (زادهٔ ۲۷ مه ۱۸۹۴ در کوربوآ، حومهٔ پاریس – درگذشته ۱ ژوئیه ۱۹۶۱ در مودون) با نام مستعار «سلین»، نویسندهٔ فرانسوی است. پدرش کارمند بیمه بود. خود او پزشکی خواند و تا آخر عمر پزشک ماند. او در ۱۹۳۲ اولین رمانش «سفر به انتهای شب» را منتشر کرد و بسیار مورد تحسین جامعهٔ ادبی قرار گرفت. اما قرار نبود سلین همچنان مورد ستایش باقی بماند. همهٔ این ستایشها پیش از این بود که کسی نوشتههای او را بخواند؛ نوشتههایی که ضد یهود بودن او را نشان میداد و احتمال اینکه او طرف آلمانهاست. بعد از افشای این نوشتهها او خائن شناخته شد و در همین موقع بود که فرانسه را ترک کرد و ابتدا به آلمان و بعد هم به دانمارک رفت؛ و نوشته و کتابهایش از فرانسه جمع شد. سلین یک سال را در زندان کپنهاگ گذراند و بعد ار آزادی نیز به عنوان ننگ ملی شناخته شده و تبعید شد. بعد از آن در پاریس به اتهام قیام علیه حکومت به صورت غیابی و بدون اجازه اینکه حق دفاع داشته باشد و حتی بدون حضور وکیل محاکمه و راهی زندان شد. بعد از اتمام دورهٔ محکومیتش در سال ۱۹۵۱ به فرانسه بازگشت؛ و از تمام مردم فرانسه عذر خواست؛ و ارزش بقیهٔ آثار او، «مرگ قسطی»، «جنگ»، «شمال»، «افسانههای پریان برای زمانی دیگر» و بسیاری شاهکارهای دیگر در زمان خود او نادیده گرفته شد. اگرچه در حقیقت او قربانی مناسبات سیاسی شده بود. وی سرانجام در اول ژوئیه ۱۹۶۱ در منطقهای دور افتاده در فرانسه بدرود حیات گفت.
درباره کتاب دکتر سملوایس:
پایان خواندن کتاب دکتر سملوایس نوشتهی لویی فردینان سلین آغاز حسرت و حیرت است؛ باورنکردنی است که بشر تا همین یکی، دو قرن پیش در چه ظلماتی غوطهور بوده است. چه راه درازی طی شده و چه جانهای ارزشمندی قربانی شدهاند تا کوتهنظران و نادانان تاریخ در برابر نبوغ جانهای هشیار و عاشقان زندگی سر فرود آورند.
سرگذشت ایگناتس فیلیپ سملوایس مثل سرگذشت خیلی از کسانی است که از عصر خود جلوتر بودهاند؛ زیستن در رنج و مردن در عزلت. قرار نبود کار سملوایس به اینجا کشیده شود؛ نهایت رؤیای والدینش این بود که ممیز دستگاه مالی امپراتور شود. اما تقدیر او را برگزیده بود. سملوایس و امثال او بارقههایی هستند که روند تکامل هرازچندی رو میکند تا بتواند زیستن را دوام ببخشد.
زنان بسیاری حین زایمان جان خود را از دست میدادند و لحظههایی که میتوانست و میبایست شادترین لحظات زندگی هر زن و خانوادهاش باشد به تلخترین پایانها میانجامید. شگفت آنکه زنانی که در خانه یا خیابان زایمان میکردند نرخ مرگومیر بسیار کمتری نسبت به آنانی داشتند که به بیمارستانها پناه میبردند. بهترین پزشکان پاریس و وین هم چیز غریبی در این موضوع نمیدیدند! اینجاست همان نقطهی عطفی که #سملوایس را سملوایس میکند؛ او درمییابد عفونت از طریق ماماها و پزشکان به زنان سرایت مییابد و آنها را از پا درمیآورد، و اگر کادر درمان دستهای خود را پیش از تماس با بیماران بشویند، آمار مرگومیر بهطرز چشمگیری فروکش میکند. شگفتآورتر آنکه جامعهی پزشکی آن روزگار کشف سلموایس را نمیپذیرد و حتی به دشمنی با او برمیخیزد؛ اما در همان روزگار هم بودند کسانی که پشت سملوایس را خالی نکردند و هزینهی حمایتشان از حقیقت را هم پرداختند. زمان زیادی میگذرد تا #لویی_پاستور ظهور میکند و او هم نوری به تاریکخانهی ذهنهای خاموش میتاباند و دکتر سملوایس جاودانه میشود و امروزه او را پیشگام ضدعفونی کردن میشناسند.
#دکتر_سملوایس پایاننامهی تحصیلات سلین در رشتهی پزشکی است. شاید امروز غریب بنماید این متن ادبی و بیوگرافیک درواقع پایاننامهی پزشکی باشد، اما سخن از روزگاری متفاوت است؛ حتی خود سملوایس هم با جزوهای کوچک، دربارهی زندگی گیاهان، به درجهی پزشکی نائل شد. بهترین توصیف از این کتاب همان جملهای است که در متن پشت جلد آن آمده است: «دکتر سملوایس کتابی است که یک نابغه دربارهی نابغهای دیگر نوشته است.»
دکتر سملوایس را خانم نسیم موسوی مستقیماً از متن فرانسه به فارسی برگرداندهاند.
سفر به انتهای شب یکی از محبوبترین کتابهای من است و حالا که دکتر سملوایس سلین هم منتشر شده بهترین پیشنهاد برای این روزهاست که بشر با اپیدمی کرونا دست به گریبان است. این بار که داشتید دستهایتان را میشستید فراموش نکنید برای همین کار ساده که جانتان را در برابر بسیاری از بیماریها محافظت میکند انسانهای زیادی دست از زندگی شستند.
قسمتی از کتاب دکتر سملوایس:
میرابو چنان جیغ بلندی کشید که ورسای ترسید. از زمان سقوط امپراتوری روم تا این زمان، هرگز چنین توفانی بر سر مردم نازل نشده بود که امواج جنونآمیز تا آسمان طغیان کند. در حالی که قدرت و اشتیاق بیست قوم اروپایی بالا میگرفت، اروپا در آستانه از هم پاشیدن بود. همه جا فقط هرج و مرج و آشفتگی موجودات و اشیا بود. یک طرف، کشمکش میان انگیزهها و شرم و غرور؛ طرف دیگر، نزاع ملالانگیز و مرموز، و دورترها، رشادتهای تحسینبرانگیز. تمام امکانات زندگی بشر به هم ریخته و متلاطم شده بود و دیوانهوار و حریصانه، به سمت خواستههای غیرممکن، تمام راهها و دستاندازها را میپیمود. مرگ در کف خون آلود سپاهیان رنگارنگش نعره میکشید؛ از نیل تا استکهلم و از وانده تا روسیه، در همین زمان، یکصد ارتش برای وحشیگریشان صدها دلیل دست و پا کردند. مرزهای خالی از سکنه در قلمرو عظیمی از جنون بنا شده بود، بشر خواهان پیشرفت بود و پیشرفت بشر را میبلعید و این دقیقا به ازدواجهای افراطی و پرهزینه شبیه بود. انسانیت ملول شد و خدایان را سوزاند، چهرهاش را عوض کرد و تاریخ اتفاقات جدیدی را رقم زد…..
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.