دنبال من نگردید
درباره نویسنده وندی واکر:
وندی واکر (Wendy Walker) نویسنده کتاب دنبال من نگردید، یکی از با استعدادترین نویسندگان امروز آمریکاست که آثارش در صدر رمان ژانر دنیا نشسته است. او استاد خلق رئالیسمی تکاندهنده همراه با درنگهای عاطفی بر بستر معما و بُنمایههای روانشناختی است. نویسندهای که خیلی زود درگیر شکوهِ سبکش در ایجاد تعلیق و روح پرآشوب شخصیتهایش میشوید. رمانهایش منبع الهامی برای آثار تلویزیونی و سینمایی بوده و همیشه در بالای جدول پرفروشترین کتابها در سطح ملی و جهانی بودهاند.
درباره کتاب دنبال من نگردید:
لایبرری جورنال: «در کتاب دنبال من نگردید، اسرار، دروغها و پرشهای زمانی، خوانندگان را مجذوب خود میکند.»
جی ام ای: «رمان دنبال من نگردید، درامی روانشناختی، سریع و پرپیچ و خم است.»
رمان دنبال من نگردید روایت مادری است که پس از مرگ فرزندش سعی دارد خانواده را که اکنون در مرز از هم پاشیدگی است نجات دهد و در کنار یکدیگر نگاه دارد. او رنج عمیقی را تحمل می کند که خود مسبب آن است و حالا باید خود را از اعماق استیصال بیرون بکشد و باقی مانده خانواده را برای ادامه راه به زندگی بازگرداند. دنبال من نگردید رمانی الهام بخش و خانواده محور با ساختاری معمایی پر تعلیق و روان شناختی است. شخصیت رمان در جست وجوی هویت و مفهوم رابطه به ویژه رابطه خانوادگی خواننده را با معانی ای همچون زن، مادر خانواده، زنده بودن وفاداری ایثار و سرنوشت رو در رو میکند معناهای عمیق زندگی همان هایی که همیشه در معرض خطرند.
قسمتی از کتاب دنبال من نگردید:
وقتی رانندگی میکنم آسمان رفته رفته تیرهتر میشود. به خودم میگویم که باید متمرکز باشم باید روی دو مسیر باریک آسفالت صاف و سیاه و دو خط زردرنگی که آنها را از هم جدا کردهاند تمرکز کنم. جاده مثل یک تونل به نظر میرسد که در میان دیوارهایی از مزارع قهوهای ذرت پیش میرود مزارعی که دو طرف جاده را تا جایی که چشم کار میکند پر کردهاند. حالا، تاریکی بالا، پایین و اطراف را احاطه کرده است. تاریکی همه جا هست.
صدای زنی را میشنوم که در رادیو از طوفان صحبت میکند. افکارم از این روز هولناکی که مثل تصویر از جلوی چشمم میگذرند، مدام در سرم میچرخند و صدای زن را خفه میکنند.
این بزرگراه طولانی شمارهٔ 7 از میان زنجیرهای از شهرهای به هم پیوسته نیو اینگلند نامتناهی عبور میکند نه آن دهکدههای قدیمیای که در قسمت جنوبیتر قرار دارند، بلکه قطبهای صنعتی قدیمیای که اینجا رها شدهاند تا کم کم از یاد بروند.
زمینهای کشاورزیای که به آنها توجهی نمیشود، خانههای مخروبه و کارخانههای متروکه همه مثل سنگ قبر قد علم کردهاند. با خودم فکر میکنم آدمهایش کجا زندگی میکنند. از کجا مواد غذاییشان را میخرند. کجا کار میکنند و برای شام به کجا میروند. چرا از اینجا نقل مکان نمیکنند.
این افکار ناراحت کننده باعث میشوند شانههایم بالا بروند و پشتم صافتر…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.