دفتر خاطرات
درباره نویسنده نیکلاس اسپارک:
نیکلاس اسپارک (Nicholas Sparks) نویسنده کتاب دفتر خاطرات، با نام کامل نیکلاس چارلز اسپارکس (زاده ۳۱ دسامبر ۱۹۶۵) نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا است. پدر او پاتریک مایکل اسپارکس، متخصص امور تجاری و مادرش جیل اما ماری اسپارکس متخصص دکوراسیون داخلی هستند. او فرزند دوم از سه فرزند خانواده است. او یک برادر بزرگتر از خود به نام مایکل ارل اسپارکس (۱۹۶۴) و یک خواهر کوچکتر به نام دنیل اسپارکس (۱۹۶۶–۲۰۰۰) است که در سن ۳۳ سالگی به دلیل سرطان مغز از دنیا رفت. اسپارکس اینگونه مینویسد که خواهرش انگیزش ایجاد شخصیت اصلی رمان گامی برای به یاد آوردن بودهاست. او و همسرش کاتولیک هستند و فرزندانشان را نیز کاتولیک بار آوردهاند. اسپارکس به خاطر نوشتن رمان دفترچه خاطرات به شهرت جهانی دست یافت.
درباره کتاب دفتر خاطرات:
در زمانهای که از عشقهای اصیل و ماندگار شاید تنها بتوان در افسانههای کهن نشان گرفت، سخن از عشقی عمیق شنیدن، آن گونه که دفتر خاطرات روایت میکند، بر دلنشینی آن خواهد افزود. بیشتر به این دلیل که دفتر خاطرات افسانهای کهن نیست، بلکه حکایت تعلقی واقعی و ماندگار است که قدمت آن عمر سه نسل دوام میآورد و در سالهای پایانی قرن بیستم، همچنان تازه و شیرین و غبطه برانگیز جلوه مینماید.
دفتر خاطرات داستان جدال همیشگی جبر و اختیاری است که در طول تاریخ همواره ذهن انسانهای حقیقتجو را به خود مشغول کرده است و گواهی بر فایق آمدن سرانجام عزم و اراده انسانی به هر مانعی که خود برامده از اختیار اوست. نیکولاس اسپارکس که با خمیر مایهای غنی و پایدار (و به زعم برخی تکراری) اثری دگرگون آفریده، با تحلیلی هنرمندانه از این واقعیت عینی بار دیگر به یادمان میآورد که در آستانه پایان قرنی که بحق باید آن را قرن معجزات اراده انسان نامید، سخن از” جبر” گفتن تا چه حد خام اندیشی و سطحی نگری است.
دفتر خاطرات مبین اصالت استواری در راه نیل به مقصود است و بیشک عشقی که نویسنده با کمک رنگ و روغن کلمات و عبارات در بستر ذهن و خاطرات انسانها به تصویر میکشد، تعلق برآمده از همین استواری است و البته در دوران حاضر شور انگیز و شایستهی الگو برداری. عشقی که مسوولانه ارزشهای والای انسانی را پاس می دارد.
دفترچه خاطرات، رمانِ عاشقانه معاصر است که در دوران قبل و بعد از جنگ رح میدهد. نوآ و آلی تابستان خوبی را با هم سپری میکنند اما خانودهٔ آلی و واقعیتهای اقتصادی – اجتماعی آن دوران، مانع از به هم رسیدن این دو جوان میشود. اگرچه نوا تلاش میکند پس از جدایی با آلی ارتباط داشته باشد، نامههایش بیپاسخ میماند. عاقبت نوآ در آخرین نامهاش به عشق جاودان و نامیرایش اعتراف میکند.
نوآ به شمال سفر میکند تا شغلی مناسب پیدا کند و یاد و خاطره آلی را از یاد ببرد و عاقبت به جنگ میرود. پس از خدمت به کشورش، به خانه بازمیگردد تا خانهایی قدیمی را بازسازی کند. مقالهای در روزنامه در مورد تلاشهای او برای این کار، توجه آلی را جلب میکند و بعد از ۱۴ سال نزد او میرود. دو روزی را با هم میگذرانند و آلی تصمیم میگیرد بین دو مردی که دوست دارد انتخاب کند. این داستان توسط شخصیتی متعلق به عصر حاضر روایت میشود که برای زنی که مبتلا به آلزایمر است کتاب میخواند.
قسمتی از کتاب دفتر خاطرات:
اوایل ماه اکتبر سال ۱۹۴۶ بود و نووا كالهون غروب آفتاب را از ایوان سرتاسری خانه سبک اربابیاش تماشا میکرد. او دوست داشت شبها اینجا بنشیند، به ویژه بعد از کارهای سخت روز و افکارش را آزاد بگذارد تا بدون مسیری آگاهانه و مشخص سرگردان شوند. بدین طریق آرامش مییافت، عادتی که از پدرش آموخته بود.
به ویژه دوست داشت به درختان و بازتاب آنها در رودخانه نگاه کند. درختان کارولینای شمالی در ژرفنای پائیز بسیار زیبا هستند: سبز، زرد، قرمز، نارنجی و تمام سایههای بین آنها. رنگهای درخشان زیر آفتاب میدرخشیدند و نووا كالهون برای صدمین بار اندیشید، آیا صاحبان اصلی خانه شبهایشان را با همین فکر میگذراندند.
خانه در سال ۱۷۷۲ ساخته شده و یکی از قدیمیترین و همچنین بزرگترین خانه در نیو برن بود. در ابتدا اینجا خانهی اصلی یک مزرعهی کشاورزی بود. نووا درست بعد از خاتمه جنگ آن را خرید و یازده ماه تمام و سرمایهای بزرگ را صرف تعمیر آن کرد. گزارشگر روزنامه رالی چند هفته پیش مقالهای در باره آن نوشته و ذکر کرده بود که این زیباترین بازسازی است…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.