درمان شوپنهاور
درباره نویسنده اروین د. یالوم:
اروین دیوید یالوم (متولد ۱۹۳۱، واشینگتن دی سی، ایالات متحده آمریکا) , روانپزشک وجودگرا (اگزیستانسیالیست) و نویسنده آمریکایی است. یالوم کودکی خود را با خواندن کتاب گذراند و در خانوادهی از یهودیان روستبار که به آمریکا مهاجرت کردهاند، بزرگ شد. در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغالتحصیل شد و بعد از خدمت سربازی، در سال ۱۹۶۳ استاد دانشگاه استنفورد شد. در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستی گرا یا اگزیستانسیال را پایهگذاری کرد. یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تألیف کردهاست و هم چند رمان موفق دارد. او جایزه انجمن روانپزشکی آمریکا را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد، اما بیشتر به عنوان نویسنده رمانهای روانشناختی، به ویژه رمان مشهور وقتی نیچه گریست شهرت دارد.
درباره کتاب درمان شوپنهاور:
اروین یالوم در کتاب درمان شوپنهاور مثل آثار دیگر خود، با زبانی ساده و روان به تفسیر مسائل علمی، فلسفی و روانشناختی میپردازد. کتاب از زبان سوم شخص روایت میشود و دغدغههای ذهنی قهرمانهای داستان، فیلیپ و جولیوس را به چالش میکشد. فیلیپ فردی منزوی که عقاید «شوپنهاور» را قبول دارد در واقع همان فلسفهدان بزرگ آلمانی، «آرتور شوپنهاور» است. فیلسوف مطرح و بدبینی که دربارهی انزوا گفته است: «مردی که بتواند یکبار برای همیشه از رابطه با شمار زیادی از آدمیان بپرهیزد، مرد خوشبختیست.»
در این کتاب خصوصیات اخلاقی، ویژگیهای فردی و نظریههای «شوپنهاور» در قالب شخصیت فیلیپ و گفتههای راوی بیان میشود. یالوم در بستر این روایتِ داستانی، دغدغههای همیشگی جوامع بشری مثل مواجههی انسان با خود و اجتماع و مرگ، تمایل به انزوا، و تاثیر روابط اجتماعی روی انسان و طرف مقابل را طرح میکند.
داستان کتاب درمان شوپنهاور از زبان سوم شخص بیان میشود. فیلیپ و جولیوس که شخصیتهای اصلی این داستان هستند، در طی ماجرایی با یکدیگر آشنا میشوند و این آشنایی کتاب را تشکیل میدهد. فیلیپ که فیلسوفی باهوش، بدبین و مردمگریز و گوشهگیر است از انزوای خودخواستهاش بیرون میآید و به گروههای درمانی جولیوس میرود. او به اعتقادات فیلسوف مشهور، شوپنهاور پایبند است و این گفتهی او را سرلوحهی زندگیاش قرار داده است: «مردی که بتواند یک دفعه برای همیشه از رابطه با تعداد زیادی از آدمیان اجتناب کند، مرد خوشبختیست.» جولیوس یک رواندرمانگر برجسته است که بعد از ابتلا به بیماری سرطان، معنای زندگی، مرگ و فعالیتهایی که در طول عمرش انجام داده است را در ذهن خود مرور میکند..
فیلیپ که میخواهد از این گوشهگیری بیرون بیاید، پایش یه جلسات درمانی جولیوس باز میشود. او میخواهد که طبق نظریهی آرتور شوپنهاور به مشاور فلسفی تبدیل شود و برای اینکار به کمک جولیوس احتیاج دارد.
آشنایی فیلیپ و جولیوس و حضور فیلیپ در این جلسات، باعث گفتگوهای بسیاری میشود. گفتگوهایی دربارهی علت تجربهی زندگی، اهمیت آگاه شدن به مشکلات فردی بر انسان در جهت رفاه شرایط شخصی و سپس جامعه و همین گفتگوها دیدگاههای مختلف افراد را آشکار میکند.
قسمتی از کتاب درمان شوپنهاور:
جولیوس خواندن را کنار گذاشت. یک هفته گذشته بود و زمان آن بود که دست از پرتاندیشی بردارد. وقتش بود که با آنچه حقیقتا در حال روی دادن بود، رو در رو شود. به خودش گفت جولیوس بنشین. بنشین و به مرگ فکر کن. چشمانش را بست.
اندیشید پس بالاخره مرگ بر صحنه حاضر شد. ولی عجب ورود مبتذلی به صحنه: پرده به دست یک متخصص پوست خپل با دماغ خیاری، ذرهبین در دست، با لباس سفید بیمارستان و حروف سرمهای نامش بر جیب روی سینه، بالا رفت.
و صحنهی پایانی چه خواهد بود؟ به احتمال خیلی زیاد، به همان اندازه مبتذل که مقدر بود. لباس صحنه همان پیراهن خواب راه راه چروک یانکیهای نیویورکی با شمارهی 5 دی مجیو بر پشتش. آرایش صحنه: همان تختخواب بزرگی که سی سال بر آن خوابیده بود با لباسهای مچاله بر صندلی کنار تخت و تودهای از رمانهای نخوانده که نمیدانند هرگز نوبتشان نخواهد رسید. یک صحنهی پایانی مأیوسکننده و پر از آه و ناله. جولیوس اندیشید قطعا ماجراهای پرافتخار زندگیاش لایق چیزی بیشتر بود… ولی چه چیز بیشتری؟ …
آینه به او میگفت شبیه مردی نیست که به آخر زندگیاش رسیده باشد. سه مایل دویدن روزانه، بدنش را جوان و لاغر و در عین حال عضلانی و بدون حتی یک گرم چربی نگه داشته بود. اطراف چشمها و دهانش، چند چروک دیده میشد. زیاد نه؛ پدرش هنگام مرگ همین چند چروک را هم نداشت. چشمانش سبز بود؛ جولیوس همیشه به آنها افتخار میکرد. چشمانی نافذ و بیریا. چشمانی که میشد به آنها اعتماد کرد، چشمانی که میتوانست هر نگاه خیرهای را تاب بیاورد. چشمانی جوان، چشمان جولیوس شانزده ساله. مردی رو به مرگ و مردی شانزده ساله از ورای چند دهه به یکدیگر خیره شده بودند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.