درخت به و 22 داستان دیگر
درباره نویسنده هکتور هیو مونرو:
هکتور هیو مونرو (Hector Hugh Munro) متخلص به ساکی (ساقی) (Saki) نویسنده کتاب درخت به و 22 داستان دیگر، (۱۸ دسامبر ۱۸۷۰ — ۱۳ نوامبر ۱۹۱۶) نویسنده و روزنامهنگار اسکاتلندی بود. داستانهای او بازتاب دهندهٔ اوضاع اجتماعی و فرهنگی زمان پادشاهی ادوارد هفتم هستند و با لحنی طنزآمیز به تمسخر تظاهرها، حماقتها و نامهربانیهای اجتماع میپردازند. برخی از داستانهای ساکی فضایی ترسناک دارند. مونرو پسر افسر پلیسی در میانمار بود. دو ساله بود که به نزد عمههایش در نزدیکی بارنستپل در شهرستان دوون انگلستان فرستاده شد تا با آنها زندگی کند.
او بعدها در داستانهایی که برای کودکان نوشت شخصیتهای عمههای ظالمی را در داستانش قرار داد تا بدین گونه از سختگیریهای آنان انتقام گرفته باشد. او در مدرسه بدفورد در اکسمث درس خواند. در ۱۸۹۳ به پلیس میانمار پیوست اما از آنجا اخراج شد. پس از آن به روزنامهنگاری پرداخت؛ و برای وستمینستر گزت مقالههای طنزآمیز سیاسی نوشت. در سال ۱۹۰۰ کتاب طلوع امپراتوری روسیه را نوشت که اثری تاریخی و جدی بود.
او مدتی به عنوان خبرنگار خارجی برای روزنامه مورنینگ پست در بالکان، روسیه و پاریس کار کرد. مونرو در ۱۹۰۸ در لندن ساکن شد و به نوشتن داستان کوتاه پرداخت. رجینالد (۱۹۰۴)، رجینالد در روسیه (۱۹۱۰)، رویدادنامهٔ کلوویس (۱۹۱۲)، دیوها و سوپر دیوها (۱۹۱۴) برخی از آنها هستند. مونرو در جنگ جهانی اول کشته شد.
درباره کتاب درخت به و 22 داستان دیگر:
فهرست داستانهای بخش یک: منتخبی از مجموعه داستان ماجراهای کلوویس (۱۹۱۱)
۱. ازمی ۲. تابرمری ٣. لوح ۴. اضطراب درمانی 5. بذله گوییهای آرلینگتن استرینگهم ۶. سردنی وشتار ۷. نوای سرتپه ۸. آرامش در موزل بارتن 9. سگهای شکاری سرنوشت ۱۰. معصیت پنهانی سپتيمس بروپ ۱۱. تغییر سرشت گرابی لینگتن
فهرست داستانهای بخش دو: منتخبی از مجموعه داستان جانوران و ابر جانوران (۱۹۱۴)
1. ماده گرگ ۲. لورا ٣. مرغ ۴. پنجرهی باز ۵. تار عنکبوت ۶. استراحت مطلق ۷. متد شوارتز- مترکلوم ۸. نقطه ضعف ۰۹ دخترخاله تریسا ۱۰. درخت به ۱۱. قصه گو ۱۲. اتاق زیر شیروانی
قسمتی از کتاب درخت به و 22 داستان دیگر:
کلوویس گفت: «همهی ماجراهای مربوط به شکار شبیه هم هستند. تمام ماجراهای مسابقات اسبدوانی هم همین طور و همهی ماجراهای…»
بارونس گفت: « ماجرای شکاری که من میخواهم تعریف کنم، یک ذره هم شبیه آن ماجراهایی که تو شنیدهای نیست. قضیه مربوط به خیلی وقت پیش است، وقتی تقریبا بیست و سه سالم بود. آن موقع از همسرم جدا زندگی نمیکردم؛ دلیلش هم این است که هیچ کداممان آن قدری پول نداشتیم که خرج آن یکی را بدهیم. پند و اندرزهای حکیمانه خلافش را میگویند اما فقر در اصل بیشتر خانمان ساز است تا خانمان برانداز. به هر تقدیر آن موقع من و همسرم همیشه با دستههای سگ جدا شکار میرفتیم. تمام اینها که گفتم، ربطی به داستانی که میخواهم بگویم، ندارد.»
کلوویس گفت: «از گردهمایی قبل از شروع شکار نمیگویی؟ به نظرم اولش باید همه جمع شوند.»
بارونس گفت: « معلوم است که اولش یکجا جمع شدیم. همهی آنهایی که پای شکار بودند، آمده بودند…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.