دختری که زنده ماند
درباره نویسنده کریستوفر گریسون:
کریستوفر گریسون (Christopher Greyson) نویسنده کتاب دختری که زنده ماند، نویسنده پرفروش وال استریت ژورنال رمانهای معمایی و اکشن است. او مجموعه کارآگاه شناخته شده جک استراتون را نوشت که شامل Girl Jacked ، Jack Knifed ، Jacks Wild، Jack و Giant Killer و Data Jack است. او یک نویسنده مشهور است. او برنده جایزه ناشران مستقل برای بهترین کتاب الکترونیک تریلر است.
درباره کتاب دختری که زنده ماند:
وال استريت ژورنال: «کريستوفر گريسون داستاني پر پيچ و خم نوشته که خواننده را تا مرز ديوانگي ميبرد. بهتر است روي کتاب؛ دختري که زنده ماند؛ اين برچسب زده ميشد: به محض اين که شروع به خواندن ميکنيد ديگر نميتوانيد دست از آن بکشيد. اين کتاب شما را وادار ميکند تا صفحه آخر مدام درگير حدس و گمان باشيد.»
دختری که زنده ماند در سبک تریلر جنایی معمایی و روانشناختی است. تریلر سبکی هنری در ادبیات، سینما و سریال تلویزیونی است که عنصر تعلیق در آن یکی از بارزترین ویژگیها محسوب میشود. در این شیوه، مخاطب تا بخش گرهگشایی داستان در حالتی میان هیجان و دلهره نگاه داشته میشود. این سبک بیشتر در رمان پلیسی و در بسیاری از زیرسبکهای دیگر استفاده میشود. سبک تریلر به دلیل پرداختن به مظامینی؛ چون آدمربایی، قتل، باجگیری، انتقام و تحقیقات پلیسی در بسیاری موارد با سبک پلیسی و جنایی اشتباه گرفته میشود. تریلر خود به بیش از ۱۰ زیرسبک؛ همچون تریلر جاسوسی، تریلر اکشن، تریلر سیاسی، تریلر روانشناختی، تریلر معمایی و تریلر توطئه، تقسیم میشود.
کریستوفر گریسون در دختری که زنده ماند ماجرای دختری به نام فیث را روایت میکند که ده سال است کسی حرفش را باور نمیکند. او بازمانده گروه ۵ نفرهای بوده که ۱۰ سال پیش به شکل وحشیانهای به قتل رسیدند.
قسمتی از کتاب دختری که زنده ماند:
داشتند میآمدند دنبالش، اما فيث حوصله نداشت جایی برود. امروز نه.
زیر لب گفت. «بیست و یک. بیست و دو. بیست و سه.» پنجمین بار بود که آن روز صبح آجرهای سفید سقف را میشمرد. بیاختیار دستش را پشت سرش کشید، زبری ناآشنایی را زیر دستش احساس کرد. از آنجا که دوباره بستری شده بود – و هفتهها بود به آینه نگاهی نینداخته بود – فکر کرد که موهایش حالا دیگر باید کاملا پسرانه شده باشد. چند ماه پیش بود که موهای بلند و قهوهای کاراملیاش را رنگ تیره زده بود و خوشش نیامده بود. سریع هم عکسالعمل نشان داده و موهایش را کامل تراشیده بود. بعد از اینکه موهای کوتاهش دیگر برایش تازه و جذاب نبودند، فهمید که این کار هم بیفایده بوده است. سیاه پرکلاغی یا بلوند فرقی نداشت، او همچون شیء آسیب دیدهای بود که فرقی نداشت ظاهر بیرونیاش چطور باشد.
فيث که نمیتوانست تمرکز کند شمارش آجرهای سقف از دستش در رفت. یک، دو… همین طور که دستهایش را پشت سرش میگذاشت زیر لب غرید. «دوباره سعی کن، سعی کن. دوباره شکست بخور، شکست بخور.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.