داستان پسرم
درباره نویسنده نادین گوردیمر:
نادین گوردیمر (Nadine Gordimer) نویسنده کتاب داستان پسرم، زادهی 20 نوامبر 1923 و درگذشتهی 13 جولای 2014، فعال سیاسی و نویسندهی اهل آفریقای جنوبی بود که در سال 1991، موفق به کسب جایزهی نوبل ادبیات شد. او که در دوران کودکی بیشتر وقت خود را در خانه میگذراند، نویسندگی را در سنی پایین شروع کرد و اولین داستانهایش را در پانزده سالگی به انتشار رساند. گوردیمر برای تحصیل به دانشگاه ویتواترسرند رفت اما پس از یک سال انصراف داد. او در سال 1948 به ژوهانسبورگ بازگشت و باقی عمر خود را در این شهر گذراند.
نادین گوردیمر، زنی ریزنقش با صدایی رسا و دیدگاهی روشن، به دنبال انتشار رمان داستان پسرم در سال ۱۹۹۱ برندهی جایزهی نوبل ادبی شد. او جوائز مالاپارته از ایتالیا، نلی سَچز از آلمان غربی و عقاب بزرگ طلایی از فرانسه را نیز از آنِ خود کرده است. گوردیمر در ۱۹۲۳ در شهرک معدنی اسپرینگ، نزدیکی ژوهانسبورگ و در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. پدرش ساعت سازی مهاجر از اهالی لیتوانی بود. کودکی او همزمان با دوران تحکیم نظام آپارتاید در افریقای جنوبی بود و او به تعبیر شاعرانهی خودش، کودکی سفیدپوست که در آن سوی نرم حایل رنگ به دنیا آمده بود. گوردیمر در دوران دانشجویی و در یک جو تبعیض آمیز دوستان سیاه بسیاری پیدا کرد. آلبرت لوتولی از رهبران کنگرهی ملی افریقا و نلسون ماندلا رئیس جمهور جدید افریقای جنوبی که در سال ۱۹۹۰ پس از بیست و شش سال اسارت از زندان آزاد شد، از جمله دوستان او بودند.
درباره کتاب داستان پسرم:
نادین گوردیمر: در رمان داستان پسر من بسیاری حسادتها، ستیزها و کشاکشها در شخصیتهای کسانی تصویر شده است که گمان میرود عضو شاخهای از کنگرهی ملی افریقا باشند. این ویژگیها تصویر شدهاند چون واقعیت زندگی هستند.
قسمتی از کتاب داستان پسرم:
سیاه پوستان به فشرده شدن به یکدیگر عادت داشتند. در صفهای اتوبوس، در صفهای گرفتن اجازهی کار، دریافت مزد، گرفتن همهی کاغذهای مهر خوردهای که به آنها اجازهی زندگی کردن و سوار شدن در قطارها و اتوبوسهایی را میداد که برای عبور از ولد درون آنها تنگ یکدیگر میایستادند.
آنان که اعضای خانوادهی خود را در تنها یک اتاق جای میدهند، نمیتوانند مانند بقیه سفیدپوستان فاصله و فضایی بین خود حفظ کنند. آنها که پوستی با رنگ متفاوت با سیاه پوستان دارند در همهی موارد فاصلهای میان یکدیگر ایجاد میکنند.
ولی اینک در قبرستان، سرنشینان مینیبوسها نیز از داشتن فاصلهای که معمولا از روی غریزه حفظ میکنند، محروم بودند و با مردمان شهریک سیاهپوستان، یک تن واحد، عظیم و برانگیخته را تشکیل داده بودند….
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.