خدا و شر
درباره نویسنده مایکل پترسون:
مایکل پترسون (Michael L Peterson) نویسنده کتاب خدا و شر، استاد فلسفه و رئیس گروه دانشکده آسبری است.
درباره کتاب خدا و شر:
هر مسألهای که برای انسان پیش میآید یا مرتبط با اولوهیت و خداوند است یا مرتبط با جنبههای گوناگون انسانی یا در حیطه طبیعت و محیط پیرامونش. ازاینرو میتوان مسائل مهم انسانی را به یک مثلث تشبیه کرد که در رأس هرم آن خداوند و در دو پایهی دیگر آن انسان و طبیعت قرار دارد. در باب رابطهی خداوند با طبیعت و محیط پیرامون انسان، سخنهای فراوانی بیان شده و آثار بسیاری منتشر گردیده است؛ اما آنچه در طول تاریخ بشر، همواره باعث حیرت انسان شده، مسألهی رابطهی خدا و انسان بوده است.
هرچند این حوزه بسیار ژرف و عمیق است و مدتهای مدیدی اندیشمندان با روشهای مختلف سعی در بیان مسائل آن داشتهاند، اما یکی از مسائل بسیار قابلتوجه و بااهمیت، همواره نحوهی وجود خداوند در مقابل هستی انسان بوده است. یکی از این پرسشها و مسائل که به نحو بسیار مؤثری اندیشمندان و حتی انسانهای عادی را تحت تأثیر قرار داده، مسألهی شر و رابطهی آن با وجود خداوند است که برطبق آن از یکسو خداوند دارای صفات قدرت مطلق، علم مطلق و خیرخواهی محض است و از سوی دیگر شر در جهان مشاهده میشود. این مسأله هرچند نوظهور و جدید به نظر میرسد، اما پیشینهای بسیار طولانی دارد و بهصورت بسیار مدون از سال ۱۹۷۰ با طرح استدلال ویلیام راو، چهرهای بسیار نوین و ضروری پیدا کرد.
این کتاب درآمدی است به مسألهی شر. در ژوئن ۱۹۹۱ مجلهی تایمز این پرسش را مطرح کرد: «چرا؟ چرا شر اتفاق میافتد؟»
انسانهای اندیشمند، پرسشهای جدی را در باب مسألهی شر مطرح کرده و در جستوجوی درک این هستند که پاسخ به این پرسشها، چه مواردی درباره وضعیت بشر مینمایانند. در مقالهی برجستهای از مجلهی نیویورک تایمز، ران رازنبام به ژرفکاوی در معنای مسألهی شر پرداخته است. روی جلد مجله میخوانیم: «بازگشت شر.»
هرچند روزگار ما از وجود شرور فراوان زندگی انسان آگاه است، بااینحال، میتوان گفت روزگاران گذشته نیز یقیناً از اهمیت بنیادین آن آگاه بودهاند. تقریباً میتوان گفت در نوشتههای ادبی، هیچ موضوعی به اندازهی فهم انسان دربارهی مسألهی شر مورد تأکید قرار نگرفته است. برای مثال، در تراژدی یونان باستان، قهرمان داستان، فردی با موقعیت والا و اصیل، که سرانجام بهخاطر عیب اساسی فردی، بهعبارتی داشتن غرور بیجا، با وجود اینکه شخصیت معروفی است، ناتمام و ناقص باقی میماند. تمامی فضایل دیگر قهرمان داستان زایل میگردد، به نحوی که به شکل نامحسوسی زندگیاش را از هم میپاشد.
قسمتی از کتاب خدا و شر:
بیشتر پاسخهای خداباوران به استدلال بر شر بیدلیل، حول محور قضیهی واقعی آن میگردد که ادعا دارد: شر بیدلیل هست (یا احتمالاً وجود دارد). ویلیام راو مینویسد: «اگر ما بر این استدلال ایرادی داریم… میبایست آن ایراد را در قضیهی اساسیاش بجوییم.» مدن و هیر اظهار میدارند که جذابیت واقعی مسألهی شر در اینجاست که اگر بیدلیلی آشکار یا واقعی باشد و در پی شرح آن باشیم، پس بررسی باور دینی زیانبخشی خواهد بود. کیث یندل خداباوری است که اصرار دارد، مسألهی جدیتر یا دستکم مسلمتر از سایر مسائل، این است که شر بیدلیلی اعم از اخلاقی و طبیعی وجود دارد. تقریباً همهی دفاعیهها به علاوهی تئودیسههایی که مبتنی بر خداباوری متعارف هستند، واکنش نسبت به قضیهی اساسی استدلالاند.
دفاعیههای خداباورانه علیه ادعای واقعی (این استدلال) اظهار میدارند که شرور بیدلیل معمولاً محدودیتهای شدید شناختی وجود شر را در ارتباط با حکمت الهی ذکر میکنند. طبق نظر این خداباوران چنین محدودیتهایی مانع نقادان برای این ادعا میشوند که باور به عدم وجود خیرهای جبرانکنندهی شرور موجود در جهان، عملی خردمندانه است. خیرهایی که خدا را در جایز شمردن شرور توجیه میکنند، فراتر از درک و فهم ما بوده که برای خداوند شناخته شده اما برای فهم ما غیرقابل درک هستند.
به دلیل وجود چنین محدودیتهای شناختیای، بسیاری از خداباوران طرفدار استدلال دفاعیه میگویند نظریهی تئودیسه، غیرممکن، غیرضروری یا نامناسب مینماید. برخی، به این دلیل تئودیسه را غیرممکن میپندارند که دلایل ضروری این استدلال، برای مسئلهی شر، صرفاً در حکمت الهی یافت میشوند. حتی اگر بهطور کامل، پی بردن به دلایل خدا برای مسألهی شر غیرممکن نباشد، دیگران استدلال میکنند که هنوز تئودیسه غیرضروری به نظر میرسد، زیرا از آنچه دفاعیه محض را با معرفتشناسی اصلاحشده پیوند میزند که در مناظره خداباور و فرد منتقد امری ضروری است فراتر میرود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.