خانه پیش از تاریکی
درباره نویسنده رایلی ساجر:
رایلی ساجر (Riley Sager) نویسنده کتاب خانه پیش از تاریکی، با نام اصلی تاد ریتر نویسندهی پرفروش نیویورکتایمز در ژانر معمایی است که پیش از آنکه به یک نویسندهی تماموقت تبدیل شود روزنامهنگار، سردبیر و طراح گرافیکی بود. او تاکنون شش رمان به نگارش درآورده که اولینشان آخرین دختران در سی کشور مختلف به چاپ رسیده است و از رمانهای پرفروش جهانی محسوب میشود. از دیگر کتابهای این نویسندهی آمریکایی میشود به آخرین باری که دروغ گفتم، همهی درها را قفل کن، خانه پیش از تاریکی و گذر از شب اشاره کرد. این نویسنده در حال حاضر مشغول نگارش آخرین رمان معمایی خود، خانهی رو به دریاچه، است که در نیمهی دوم سال ۲۰۲۲ منتشر میشود. ساجر اهل پنسیلوانیاست و اینک در پرینستونِ نیوجرسی زندگی میکند
درباره کتاب خانه پیش از تاریکی:
واشنگتن پست: «هیجان انگیز پیشران . . . واقعا صحنههای وحشتناکی وجود دارد. . . . مگی به زودی چیزی را میآموزد که ما قبلاً میدانیم: زندگی واقعی ترسناکتر از داستانهای ارواح است.»
کرکس ریویوز: «ارواح و فعالیتهای اشباحی که ساگر تداعی میکند واقعاً تحسینبرانگیز است، او کار استادانهای انجام میدهد تا خوانندگان را تا آخر کتاب در حدس و گمان قرار دهد..»
قسمتی از کتاب خانه پیش از تاریکی:
لرزش ناگهانی دیوارها، سروصداهای شبانه، پنکه سقفی که وقتی با تمام سرعت می چرخید، صدایش شبیه به کوبیدن دندان ها به هم بود.
مگی که مثل همه بچه های هم سن و سال خودش حساس بود، قطعا برای وفق دادن خود با آن شرایط مشکل داشت. شب قبلش وقت خواب از من پرسیده بود که کی به خانه قبلی مان که یک آپارتمان کم نور دوخوابه در برلینگتون بود، برمیگردیم. اما حالا باید با ارواح سروکله میزدیم.
من با شوخ طبعی گفتم: «فکر نکنم کاری باهات داشته باشن. اول کجا رو نگاه کنم؟»
«زیر تخت.»
تعجبی نداشت. من هم وقتی هم سن مگی بودم، این ترس را داشتم که یک چیز ترسناک چند سانتی متر پایین تر از جایی که خوابیده بودم در تاریکی قایم شده باشد. چهار دست و پا شدم و نگاه تندوتیزی به زیر تخت انداختم. تنها چیزی که آن زیر جا خوش کرده بود، لایه نازکی از گردوخاک و یک لنگه جوراب صورتی بود.
اعلام کردم: «هیچی نیست. دیگه کجا؟»
مگی گفت: «کمد.»
من هم به این فکر کرده بودم و از قبل راهم را به سمت کمد اتاق خواب در پیش گرفته بودم. ما به این بخش از خانه جناح مگی میگفتیم، چون نه تنها شامل اتاق خواب او بود، بلکه کنارش یک اتاق بازی هم داشت. این بخش در طبقه دوم زیر سقف شیب دار قرار داشت. به خاطر اریب بودن سقف نیمی از در کمد چوبی هم اریب بود. بازکردنش مرا یاد کلبه های درون کتاب داستان ها می انداخت و این یکی از دلایلی بود که تصمیم…
آرزو –
اولین بار که این کتاب رو تو کتابفروشی دیدم و پشت جلدش رو خوندم خیلی جذبش شدم اما بخاطر قیمت بالاش یه کم تردید داشتم. به هر حال خریدمش و همین الان تمومش کردم. از نظر من عااااااالی بود. میخکوب به معنای واقعی کلمه! کتاب ۴۶۴ صفحه داره با شخصیت ها و اتفاقات به هم گره خورده و راز آلود…لحظه شماری میکنی برسی آخرش ببینی تو این عمارت لعنتی چه اتفاقاتی افتاده و حقیقت چی بوده! به طرفداران ژانر معمایی، ترسناک و پلیسی خیلی زیاد توصیه میکنم
کامک –
سپاس از شما و اعلام نظرتون، بله، کتاب بسیار جذاب و پرکششی هست.