خاطرات یک گیشا (داستان یک زندگی)
درباره نویسنده آرتور گلدن:
آرتور گُلدن (زادهٔ ۶ دسامبر ۱۹۵۶) یک نویسنده آمریکایی است. او در چاتوناگا به دنیا آمد و در رشتهٔ تاریخ هنر در دانشگاه هاروارد آمریکا فارغ التحصیل شد. وی عضوی از خانوادهٔ Ochs-Sulzberger هاست که مالکین روزنامه نیویورک تایمز به شمار میروند.داو در سال ۱۹۸۰ توانست مدرک کارشناسی ارشد رشتهٔ تاریخ ژاپن را در دانشگاه کلمبیا به دست آورد. او همچنین توانست زبان چینی ماندارین را نیز فرا بگیرد. او یک فرزند پسر به نام (هایز گلدن) و یک دختر به نام (تس گلدن) دارد.
درباره کتاب خاطرات یک گیشا:
این کتاب به مدت دو سال در لیست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز قرار گرفت و در سراسر جهان بیش از ۴ میلیون نسخه از آن به فروش رفت. این کتاب همچنین به ۳۲ زبان مختلف ترجمه شدهاست. در سال ۲۰۰۵ فیلمی بر اساس این رمان ساخته شدهاست.
در آغاز این داستان، نیتا سایوری به توصیف رویاگونه خانه و محل زندگیشان میپردازد. خانهای که او بر آن نام شنگولی را گذاشته است. در خلال توضیحات او خواننده متوجه سختیها و دشواریهای ویژه زندگی سایوری میشود. در حالی که وی تنها به جنبههای رویایی و گیرای آن دوره از زندگیش توجه دارد و آنسان که پیداست از سختیهای آن غافل است. قطب منفی داستان، بیش از همه در منش «هاتسومومو» بازتاب یافتهاست. دشمنی کینه توزانه او در برابر سایوری حسی از انزجار را در خواننده ایجاد میکند و از همین نقطه بار دراماتیک داستان شکل میگیرد.
همه وقایعی که سایوری در درازای رمان از سر میگذراند به خاطر علاقهای است که از نوجوانی به کسی به نام «رییس» دارد. سایوری متوجه عشق و دلبستگی زیادش به رئیس میشود. ولی در ادامه، آنچه که از رئیس مشاهده میکند بی تفاوتیاش در برابر توجهات سایوری است. حال آن که در پایان داستان مشخص میشود که همگی کامیابیهایی که سایوری کسب کرده به پشتیبانی رئیس بودهاست و این عشق و دلبستگی یک سویه نبوده بلکه دلبستگی سوی دیگر را هم دربرگیرنده میشدهاست.
ولی موضوعی که در این کتاب نگریستنی است، زندگی گیشاهای ژاپنی است. زندگی گیشاهای ژاپنی برای کسانی که همواره شایعات و اخبار پراکندهای از زندگی آنها دریافت کرده اند، کنجکاویهای فراوانی را برانگیخته است، چرا که آداب و رسوم حاکم بر زندگی شخصی و اجتماعی این کسان دچار گونهای حالت نظامیوار است که به هیچگونه همانند شغلشان نیست. در ژاپن تا چند دهه قبل این عده را از هنرمندان به شمار میآوردند و پافشاری ویژهای بر حضور آنان در مراسم گوناگون سنتی و ملی داشتند، ولی کم کم در دوره کنونی از منزلت این کسان به گونه چشمگیری کاسته شده و در رده اشخاص حاشیهای و پایین اجتماع دسته بندی میشوند.
قسمتی از کتاب خاطرات یک گیشا:
رقص، احترام برانگیزترین هنر یک گیشاست. تنها امیدوارکنندهترین و زیباترین گیشاها این دلخوشی را دارند که در این هنر تخصص لازم را به دست آورند و شاید گذشته از آداب تهیهی چای، هیچ چیز دیگری در مقام مقایسه به غنای سنتی به پای آن نمیرسد. مدرسهی رقص اینو، محل تمرین گیشاهای گیون، از هنرهای نمایشی «نو» اقتباس شده است. چون «نو» هنری باستانی است که همیشه مورد عنایت دربار امپراتوری قرار داشته است. رقاصههای گیون هنر خود را برتر و والاتر از تمرینهای رقص مدرسهی ناحیهی پونتوچو در آن سوی رودخانه میدانند، که از هنرهای نمایشی کابوکی اقتباس شده است. اکنون، من یکی از تحسینکنندگان بزرگ کابوکی هستم و در حقیقت اقبالی آنچنان بلند داشتهام که تعدادی از نامدارترین بازیگران کابوکی این قرن در میان دوستانم جای داشتهاند؛ اما کابوکی به نسبت، هنری تازهشکلگرفته است، قدمتش به پیش از سال ۱۷۰۰ نمیرسد و همیشه هم بیش از آنکه مورد عنایت دربار امپراتوری باشد، مردم از تماشای آن لذت بردهاند. در گیون، بین رقصهای پونتوچو و رقصهای اینو هیچوقت مقایسه نمیشود.
گیشاهای کارآموز همگی باید دورهی تعلیم رقص را ببینند، اما همانطور که گفتم، فقط امیدوارکنندهترین و زیباترین دخترها آن اندازه شهامت به خرج میدهند که در این رشته تخصص به دست آورند و به جای نواختن شامی سن و خوانندهای معمولی شدن، یک رقاصهی واقعی شوند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.